Conversion123-Rate

5 اشتباه استراتژی بازاریابی

شما اینجا هستید زیرا استراتژی بازاریابی شما کار نمی کند.

هر شرکتی برای حمایت از رشد به بازاریابی وابسته است. یک استراتژی بازاریابی موثر می تواند سرنخ های بالقوه را به مشتریان پولی تبدیل کند. اگر یک مدل فروش بازاریابی پیش بینی کننده نداشته باشید، کسب و کار شما می تواند در وضعیت سختی قرار گیرد.

اگر خود را در این مخمصه می یابید، در اینجا پنج دلیلی وجود دارد که باعث می شود بازاریابی شما کارساز نباشد.

1. شما از رسانه های اجتماعی استفاده نمی کنید

داشتن یک حساب کاربری اینستاگرام برای کسب و کار شما کافی نیست. مخاطبان شما از کدام کانال های اجتماعی بیشتر استفاده می کنند؟ به عنوان مثال، بزرگسالان جوان زمان بیشتری را در TikTok صرف می کنند تا در فیس بوک و اینستاگرام.

بسته به مخاطبان هدف خود، ممکن است نیاز داشته باشید که حضور چشمگیری در رسانه های اجتماعی در لینکدین، توییتر، Threads و دیگر پلتفرم ها داشته باشید. اگر تصمیم می گیرید از کدام پلتفرم های رسانه اجتماعی استفاده کنید، مخاطبان خود را در نظر بگیرید. علاوه بر افزایش شناخت برند در میان مصرف کنندگان فعلی، حضور خوب در رسانه های اجتماعی نیز ممکن است باعث ایجاد علاقه در بین مشتریان بالقوه جدید شود.

من معمولاً استفاده از 2-3 پلت فرم رسانه های اجتماعی را توصیه می کنم. استراتژی محتوای رسانه های اجتماعی شما باید ارزش های شرکت شما را منعکس کند، نظرات مشتریان را به نمایش بگذارد و محصولات و خدمات را در صورت نیاز تبلیغ کند.

کلید بازاریابی محتوا، اصالت برند است. به عنوان مثال، شرکت من برای هر مشتری که با آنها کار می کنیم درخت می کارد. برای ما غیرصادقانه خواهد بود که فقط برای نشان دادن اینکه می‌خواهیم “خوبی انجام دهیم” به اهداف اجتماعی مرسوم دست بزنیم.

2. بازاریابی ایمیلی را نادیده می گیرید

86٪ از مصرف کنندگان مایلند ایمیل های تبلیغاتی را از شرکت هایی که با آنها تجارت می کنند حداقل ماهانه دریافت کنند (با 15٪ ایمیل های روزانه را ترجیح می دهند). ساده ترین روش برای تبلیغ فروش، برقراری ارتباط با رویدادهای آینده یا بازاریابی مجدد به مشتریان قبلی از طریق ایمیل است.

یک مصرف کننده متوسط روزانه 100 ایمیل دریافت می کند، بنابراین شما باید متمایز شوید!

در اینجا راهنمایی است که ما برای همه مشتریان خود استفاده می کنیم:

طراحی شما باید مینیمالیستی، کوتاه و آموزنده و پاسخگو باشد (برای همه اندازه های صفحه نمایش بهینه شده است). تا حد امکان از شخصی سازی استفاده کنید. این به معنای نام، تاریخ خرید، تولد و غیره است.

خطوط موضوعی 60 درصد از نرخ های باز را تشکیل می دهند. شما در حال رقابت با 99 موضوع دیگر هستید. یک قانون سرانگشتی این است که شما نمی خواهید در خط موضوع بفروشید. هدف شماره 1 شما این است که یک بازی باز داشته باشید.

یک پیشنهاد قانع کننده داشته باشید! پیشنهاد شما باید برای یک رویداد یا معرفی محصول بی‌معنا باشد.

3. شما مخاطبان خود را نمی شناسید

اگر می‌خواهید استراتژی تبلیغات دیجیتال شما موفق باشد، ارتباطات بازاریابی شما باید به مخاطبان مناسب هدایت شود. اکثر بازاریابان به شما خواهند گفت که بسیار مهم است که بدانید آنها چه کسانی هستند، چگونه زندگی می کنند، چه چیزی را دوست دارند و چه ارزش هایی برای آنها مهم است. اگر می خواهید با مخاطب هدف خود ارتباط برقرار کنید و رضایت مشتری را افزایش دهید، باید این اطلاعات را داشته باشید. برای شناسایی ویژگی های مشتری ایده آل شما می توان از روش های تحلیلی استفاده کرد.

من به شما می‌گویم که بیشتر بازاریابان چه چیزی را نمی‌دانند: پیدا کنید چه رویدادهایی باعث می‌شوند مشتریان شما محصول/خدمت شما را بخرند، و شما همه چیزهایی را که نیاز دارید بدانید.

می توانید این کار را با تنظیم نظرسنجی های پس از خرید انجام دهید.

4. شما خیلی پرفروش هستید

در ده سالی که در بازاریابی فعالیت می‌کنم، می‌توانم به صراحت تأیید کنم که آسیب‌پذیری بیشترین مشارکت را به همراه دارد. همه دوست ندارند به او فروخته شوند.

رایج‌ترین اشتباهی که فروشندگان مرتکب می‌شوند این است که دائماً تلاش می‌کنند تا بدون اینکه نشان دهند چه کسی هستند، بفروشند و بفروشند.

رویکرد مورد علاقه من چیزی است که من آن را مقیاس تعهد می نامم. شما هرگز از یک شریک بالقوه نمی خواهید در اولین قرار ملاقات با شما ازدواج کند زیرا احتمال یک نتیجه مثبت صفر به هیچ است. با گذشت زمان، قرارهای بیشتر و رشد تدریجی رابطه، احتمال اینکه آنها به پیشنهاد ازدواج شما بله بگویند به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. همین رویکرد باید در بازاریابی نیز اعمال شود:

ارزش‌های خود، دلایلی که به آنها اهمیت می‌دهید، آنچه به شما الهام می‌دهد و چرا کاری را که انجام می‌دهید را نشان دهید.

یک رابطه معتبر با مخاطبان خود ایجاد کنید و فروش بیشتری نسبت به آنچه می دانید خواهید داشت.

5. منتظر نتایج فوری هستید

ما در بازاریابی یک شعار ساده داریم: بازاریابی مانند رشد یک درخت است – بهترین زمان برای کاشت درخت 20 سال پیش بود، دومین زمان بهترین زمان امروز است.

شما باید با مشتریان احتمالی و گذشته خود برخوردهای مداوم و مکرری داشته باشید تا جذابیت داشته باشید.

ما در زمینه مشاوره سیاسی بسیار کار می کنیم و یکی از اصول اساسی این است که معمولاً بیش از شش تعامل با یک رای دهنده لازم است تا او را متقاعد کند که رای بدهد. به همین دلیل، رای دهندگان در طول فصل مبارزات سیاسی از طریق چندین پلتفرم مختلف با پیام هایی غرق می شوند. بازاریابی شما بر همین ایده متکی است. بازار هدف شما باید بارها و بارها به دست بیاید.

شما باید این کار را با استفاده از کانال های مختلف، از جمله وب سایت، سایت های رسانه های اجتماعی، ایمیل، ایمیل مستقیم، رادیو و غیره انجام دهید.

معمولاً 6 تا 8 نقطه تماس برای تولید یک فروش نیاز است. تسلیم نشو ثابت ماندن و نتایج نشان خواهد داد.

اگر بازاریابی شما کار نمی کند، مهم است که برای رفع مشکل اقدام کنید. با استفاده از رسانه های اجتماعی، بهینه سازی بازاریابی ایمیلی، شناخت مخاطبان، نشان دادن آسیب پذیری و صبور ماندن، می توانید یک استراتژی بازاریابی موثر ایجاد کنید که به طور مداوم باعث فروش می شود.

258

نوشتن چشم انداز برای راه اندازی استارت آپ

وقت گذاشتن برای ایجاد یک چشم انداز و بیانیه ماموریت قانع کننده بسیار مهم است زیرا این موارد می توانند ارزش بیشتری به کسب و کار شما بیافزایند.

به عنوان یک بنیانگذار استارت آپ، ایجاد یک چشم انداز واضح و قانع کننده برای ایجاد زمینه برای رشد و موفقیت شرکت شما بسیار مهم است. بیانیه چشم انداز و ماموریت راهی برای تعریف هدف، اهداف و برند یک شرکت است. برخلاف محرک‌های ارزش ملموس «سخت» (مانند تیم‌های برنامه‌نویسی و دارایی‌های مالی) و محرک‌های «نرم» (مانند استراتژی‌های بازاریابی و تیم‌های مدیریت)، این اظهارات محرک‌های ارزش نامشهود برای هر کسب‌وکاری هستند.

کمیت کردن این ارزش های ناملموس دشوار است و اغلب به نظر می رسد که به جای منطق، با احساسات تعیین می شوند.

صرف زمان برای ایجاد یک چشم انداز و بیانیه ماموریت قانع کننده بسیار مهم است. اینها می توانند ارزش بیشتری به کسب و کار شما بیافزایند. ابتدا، هنگام نوشتن بیانیه چشم انداز و مأموریت خود، به این فکر کنید که چرا شرکت شما وجود دارد، شرکت شما چه کاری انجام می دهد و مهمتر از همه، اولین تأثیری که می خواهید برای مشتریان خود داشته باشید. اما به همان اندازه مهم است که یک چشم انداز و بیانیه ماموریت قانع کننده و الهام بخش در جذب سرمایه گذاران در مراحل اولیه و جذب استعدادهای برتر چقدر مهم است. یک چشم انداز کاملاً تعریف شده نه تنها جهت و هدف استارتاپ شما را تعیین می کند، بلکه می تواند تیم شما را الهام بخشد و آنها را در جهت یک هدف مشترک هماهنگ کند.

در این مقاله، عوامل و استراتژی‌های کلیدی را بررسی می‌کنیم که می‌توانند به شما در ایجاد چشم‌اندازی مؤثر برای استارت‌آپ خود کمک کنند. چگونه یک چشم انداز برای یک شرکت نوپا بنویسید؟

درک هدف و ارزش‌های اصلی ما: برای ایجاد یک چشم‌انداز واقعی، ابتدا باید هدف و ارزش‌های اصلی را درک کنید. به مشکلی که در حال حل آن هستید، ارزشی که برای مشتریان خود به ارمغان می آورید و تأثیر مثبتی که می خواهید بر صنعت و جامعه خود داشته باشید فکر کنید. فرهنگ راه اندازی را تعریف کنید و ارزش های اصلی را که رفتار آن را هدایت می کند، شناسایی کنید. این بینش‌ها به‌عنوان پایه‌ای برای بیانیه چشم‌انداز شما عمل می‌کنند و تضمین می‌کنند که با مأموریت و ارزش‌های استارت‌آپ شما همسو است.

آینده را تصور کنید: یک بیانیه چشم انداز متقاعد کننده تصویر واضحی از آینده ای را که استارت آپ می خواهد شکل دهد، ترسیم می کند. تصور کنید که می خواهید شرکت شما در 5، 10 یا حتی 20 سال آینده چگونه به نظر برسد. به این فکر کنید که چگونه می خواهید بر صنعت، مشتریان خود و

جهان تأثیر بگذارید. به ارزش ها و اصولی فکر کنید که رشد و موفقیت کسب و کار شما را هدایت می کند. نتیجه نهایی استارتاپ خود و تغییرات مثبتی که به همراه خواهد داشت را تجسم کنید. این دیدگاه مثبت الهام و جاه طلبی را به بیانیه ماموریت شما اضافه می کند. آن را کوتاه نگه دارید و به راحتی به خاطر بسپارید. بیانیه چشم انداز قوی مختصر، به یاد ماندنی است و جوهر جاه طلبی های استارتاپ شما را در چند جمله قوی در بر می گیرد. از زبان واضح و مختصر برای بیان دیدگاه خود استفاده کنید و از اصطلاحات و اصطلاحات پیچیده اجتناب کنید. برای سادگی و وضوح تلاش کنید که هم در تیم شما و هم برای ذینفعان خارجی طنین انداز شود. کلمات کلیدی و عباراتی قوی را در نظر بگیرید که احساسات را برمی انگیزد و ارزش منحصر به فرد استارتاپ شما را منعکس می کند.

نوشتن یک بیانیه چشم انداز قانع کننده گام مهمی در تعیین جهت و هدف استراتژیک استارتاپ شما است. با درک هدف، تصور آینده، و برقراری ارتباط شفاف و ساده، می‌توانید تیم خود را الهام بخشید، تلاش‌ها را همسو کنید و بیانیه چشم‌اندازی ایجاد کنید که باعث رشد و موفقیت استارت‌آپ شما شود. به یاد داشته باشید، یک بیانیه چشم انداز خوب نه تنها مسیر سفر استارتاپ شما را تعیین می کند، بلکه به عنوان منبع الهام و انگیزه برای همه افراد درگیر عمل می کند.

357

3 مخاطب اصلی هر برند

بازاریابی برند پیچیده است – نه تنها به این دلیل که قطعات متحرک زیادی دارد، بلکه به این دلیل که اکثر متخصصان بازاریابی همچنان آن را با سایر فعالیت های بازاریابی اشتباه می گیرند.

بازاریابی برند با تبلیغات یکی نیست و مشابه بازاریابی مستقیم نیست. بازاریابی برند چیزی بزرگتر و مبهم تر را در بر می گیرد.

یکی از راه‌های نزدیک شدن به بازاریابی برند به گونه‌ای که تمرکز داشته باشید، فکر کردن به سه مخاطب برای هر برند است:

1. مشتریان بالقوه جدید (اکتساب).

2. مشتریان موجود (نگهداری).

3. اعضای داخلی تیم و ذینفعان (الهام بخش).

همانطور که برنامه بازاریابی خود را توسعه می دهید، در نظر گرفتن این سه مخاطب هدف به شما کمک می کند تا یک کمپین بازاریابی برند را تعریف کنید.

منظور ما از بازاریابی برند چیست؟

هنگامی که ما در مورد بازاریابی برند صحبت می کنیم، در مورد ساختن برند شما از طریق قرار دادن آن در معرض افراد زیادی از مخاطبان هدف خود صحبت می کنیم. بازاریابی برند باعث ایجاد شهرت و شناخت شما می شود و به برقراری روابط با مخاطبان هدف شما کمک می کند.

برندسازی به نحوه صحبت شما درباره خود و تصویرتان و همچنین نحوه ایجاد ارزش برای مشتریان و سهامداران مربوط می شود. از بسیاری جهات، بازاریابی برند در مورد داستان سرایی است –

توضیح داستان برند شما، چه چیزی شما را متفاوت می کند و برند شما چه احساسی را در مردم ایجاد می کند.

نام تجاری تان، شما را از رقبایتان متمایز می کند – بیان شخصیت، هویت، ارزش ها و وعده ارزش شرکت شما به سهامداران شما.

نام تجاری شما انتزاعی است که یک پاسخ احساسی و یک پاسخ ملموس را نشان می دهد. به عنوان مثال، نام تجاری شما می تواند یک حس شادابی باشد که با برچسب قرمز (کوکاکولا) همراه است.

هنگامی که یک داستان برند دارید، می توانید از استراتژی های بازاریابی مختلف برای ارائه پیام استفاده کنید. به عنوان مثال، بازاریابی برند برای کوکاکولا یک برند احساسی از شادی و تجربه‌ای با طراوت را ارائه می‌دهد. در واقع، در زبان ماندارین، کوکاکولا را می توان به عنوان “تفریح خوشمزه” یا “خوشبختی خوشمزه” ترجمه کرد.

پیام برند با استفاده از سایر استراتژی های بازاریابی ارائه می شود. کمپین تبلیغاتی کوکاکولا، «مکثی که تازه می‌کند»”The Pause That Refreshes,، واکنش احساسی برند را به تازگی نشان می‌دهد و آن را با لوگو و بسته‌بندی ملموس‌تر کوکاکولا مرتبط می‌کند.

هنگامی که پیام برند خود را تعریف کردید، استراتژی بازاریابی برند شما باید آن وعده برند را برای هر یک از سه مخاطب هدف شما ترجمه کند.

تطبیق نام تجاری با هدف

تطبیق پیام برند شما با مخاطبان هدف می تواند یکی از چالش برانگیزترین جنبه های بازاریابی برند باشد. همانطور که برند خود را توسعه می دهید، باید مخاطبان هدف خود را در ذهن داشته باشید.

هرچه نیازهای اطلاعاتی و پاسخ های احساسی مخاطبان خود را عمیق تر درک کنید، بیشتر می توانید برنامه های بازاریابی خود را متمرکز کنید و بودجه بازاریابی خود را به طور موثرتری تخصیص دهید.

1. مشتریان بالقوه جدید

برنامه های بازاریابی اساساً برای هدایت فروش طراحی شده اند و تعداد سرنخ های جدید موفقیت اکثر کمپین های بازاریابی را اندازه گیری می کند. در واقع، متخصصان بازاریابی اغلب از تعداد سرنخ های فروش واجد شرایط به عنوان شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) استفاده می کنند که تبلیغات و پاداش ها را دیکته می کنند.

در همان زمان، هزینه های جذب مشتری (CAC) Customer Acquisition Cost بین سال های 2013 و 2019 60 درصد افزایش یافت.

بیشتر این افزایش را می توان به افزایش هزینه بازاریابی محتوا نسبت داد. محتوای آنلاین از طریق وبلاگ ها، فیلم ها، پست های رسانه های اجتماعی، راهنماهای قابل دانلود و سایر منابع گران است اما بسیار موثر است. ثابت شده است که محتوا بهترین راه برای رساندن پیام برند به مشتریان بالقوه است و شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا به مشتریان بالقوه کمک کنند تا بین وعده برند و ارزشی که از برند دریافت می‌کنند ارتباط برقرار کنند.

استفاده از محتوا برای بسته‌بندی ارزش پیشنهادی برند شما را قادر می‌سازد پیام برند خود را در جایی ارائه دهید که مخاطبان هدف شما احتمالاً آن را ببینند، بنابراین آگاهی را افزایش می‌دهد.

هنگامی که آگاهی پیدا کردید، می‌توانید با نشان دادن اینکه برند شما چگونه به آنها سود می‌رساند، روی سوق دادن مشتریان بالقوه تمرکز کنید و در نهایت به شما این امکان را می‌دهید که آنها را به عنوان مشتری جذب کنید.

2. حفظ مشتری

سازمان های بسیار کمی منابع کافی را برای حفظ مشتری اختصاص می دهند. هزینه حفظ مشتری پنج برابر کمتر از جذب مشتری است و افزایش حفظ مشتری به میزان 5 درصد می تواند سود را بین 25 تا 95 درصد افزایش دهد. میانگین نرخ حفظ مشتری برای پنج شرکت برتر در بیشتر صنایع 94 درصد است و احتمال افزایش فروش مشتری فعلی بین 60 تا 70 درصد است. به همین دلیل است که ارتباط با مشتریان فعلی مهمتر از یافتن مشتریان جدید است.

به مشتریان فعلی شما باید یادآوری شود که چرا شما را دوست دارند برند شما هستند و برای شما مهم هستند. از پیام برند خود برای ایجاد ارتباط عاطفی با مشتریان از طریق خبرنامه های الکترونیکی، کمپین های رسانه های اجتماعی، تبلیغات، مسابقات، پیشنهادات

ویژه فقط برای مشتریان و سایر ابزارها استفاده کنید. با اطلاع رسانی و سرگرم نگه داشتن مشتریان فعلی، شناخت برند را ارتقا دهید.

3. ذینفعان داخلی

از اعضای تیم داخلی خود غافل نشوید. آنها نیز باید آگاه و الهام گرفته شوند.

تیم خود را از طریق خبرنامه های داخلی، ایمیل ها، پست ها در اتاق ناهار و غیره در مورد تبلیغات مشتری و اخبار شرکت به روز نگه دارید. به یاد داشته باشید که اعضای تیم شما حامل پیام برند هستند، بنابراین بسیار مهم هستند.

تیم داخلی شما فراتر از کارکنان است. استراتژی های ارتباطی را برای شرکا، اعضای هیئت مدیره، تامین کنندگان، دوستان و خانواده توسعه دهید. همه آنها بخشی از سازمان هستند و پیام برند را به شیوه خود حمل می کنند.

بازاریابی برند یک تلاش مشترک است – نه تنها با تیم داخلی شما، بلکه با مشتریان و مشتریان بالقوه. هرکسی که پیام برند شما را دریافت می‌کند، می‌تواند به یک شکل مبشر شود. به همین دلیل ضروری است که هویت برند خود و ارزشی که برای هر یک از مخاطبان شما ارائه می دهد روشن باشید.

951

افرادی که بیشترین تأثیر را بر فرهنگ شرکت شما دارند

وقتی این افراد در تیم شما هستند، همه توجه می کنند

وقتی صحبت از فرهنگ شرکت می شود، بسیاری از صاحبان مشاغل مطمئن نیستند که از کجا شروع کنند. آن‌ها می‌دانند که این مهم است و می‌تواند به رشد و توسعه تیمشان کمک کند، اما اینجاست که دانش تمام می‌شود. آیا باید یک کتابچه راهنمای شرکت ایجاد کنید؟ آیا باید یادداشت هایی برای تشریح رفتارهای مورد نظر ارسال کنید؟ آیا باید شروع به پاداش دادن به کسانی کنید که رفتارها و اعمالی را الگوبرداری می کنند که دوست دارید بیشتر آنها را ببینید؟ نحوه ساختار فرهنگ شرکت خود ممکن است متفاوت باشد، اما چند چیز وجود دارد که برای همه شرکت ها جهانی است.

و امروز می خواهم دو نوع از افراد را که بیشترین تأثیر را بر فرهنگ شرکت دارند به اشتراک بگذارم.

کتاب راهنما را کنار بگذارید

اما قبل از اینکه وارد دو گروهی شویم که بیشترین اهمیت را دارند، می‌خواهم یک سلب مسئولیت درباره کتاب‌های راهنمای شرکت ارائه کنم. از بین تمام گزینه های موجود، کتاب راهنمای شرکت شاید قدیمی ترین و کم اثرترین ابزار برای ایجاد فرهنگ شرکت باشد. کسی قرار نیست آن را

بخواند. و حتی قبل از اینکه جوهر روی کاغذ خشک شود قدیمی می شود. در عوض، بهترین توصیه من این است که هزار ضربه کوچک بزنید. از استندآپ روزانه خود استفاده کنید تا یکی از اعضای تیم را به رسمیت بشناسید که نمونه ای را که می خواهید دیگران از آن پیروی کنند،

الگوبرداری کرده است. هنگام آموزش دیگران از آن مثال ها استفاده کنید. هیچوقت از اطلاع دادن به کسی که تصمیم درستی گرفت، تردید نکنید. و تیم رهبری خود را به انجام همین کار تشویق کنید.

با گذشت زمان، بر خلاف آن کتاب راهنمای قدیمی، فرهنگ شرکتی ایجاد خواهید کرد که قادر به انطباق با آن است.

حال بیایید به دو نوع از افرادی که بیشترین تلاش را برای فرهنگ شرکت می کنند نگاه کنیم.

رهبران

هیچ کس به اندازه تیم رهبری شما بر فرهنگ شرکت تأثیر نمی گذارد. اما آن طور که شما فکر می کنید نیست. در حالی که می توانید روزانه تمرین کنید و رفتارهای خاصی را تشویق کنید، تاثیرگذارترین لحظات تدریس اغلب زمانی اتفاق می افتد که نمی خواهید همه تماشا کنند. لحظات

استرس و آشفتگی، و دیگر موقعیت‌های هیجانی بالا، از گویاترین برای هر تیم رهبری هستند.

استرس رفتاری را ایجاد می کند که ممکن است به آرامی در طول زمان بر فرهنگ تأثیر بگذارد و آن را روی استروئیدها قرار می دهد. احساسات لحظه ای رفتار مورد نظر را تشدید می کند، به آن قدرت بسیار بیشتری می بخشد و آن را قادر می سازد تا در شکاف های شرکت شما فرو برود.

اینفلوئنسرها

خارج از تیم رهبری شما، گروه دیگری از افراد وجود دارند که قدرت ایجاد یا شکستن کسب و کار شما را دارند. اینها تأثیرگذاران کلیدی در شرکت هستند – و به خاطر داشته باشید، این افراد ممکن است در مسیر رهبری باشند یا نباشند. شاید یک نفر در انبار باشد که سال ها آنجا بوده است و همه به دنبال مشاوره و کمک برای مسائل کاری از او هستند. شاید این فروشنده برتر شما باشد که همه به دنبال مشاوره و کمک در بستن بسته های سخت به او هستند.

وقتی این افراد اقدامی انجام می‌دهند، همه اعضای تیم شما را یادداشت می‌کنند. چه ما آنها را به عنوان مثال معرفی کنیم یا نه، این واقعیت که دیگران آنها را تأثیرگذار می بینند، به طور خودکار به آنها قدرت رفتاری می دهد. بنابراین به کاری که آنها انجام می دهند توجه کنید، زیرا فرهنگ شرکت را برای همه شکل می دهد.

624

افزایش سود خود با استراتژی قیمت گذاری مناسب

استراتژی قیمت‌گذاری خوب، بهتر، بهترین، که به عنوان قیمت‌گذاری سطحی نیز شناخته می‌شود، یک مدل قیمت‌گذاری است که سه بسته محصول یا خدمات متمایز را ارائه می‌دهد – یک بسته «خوب»، «بهتر» و «بهترین».

بسته “خوب” معمولاً ابتدایی ترین و کم هزینه ترین است.

بسته “بهتر” شامل ویژگی ها یا پیشرفت های اضافی است که قیمت آنها بالاتر از گزینه “خوب” است.

بسته “بهترین” جامع ترین ویژگی ها را ارائه می دهد و بالاترین قیمت را دارد.

این استراتژی به مصرف کنندگان امکان انتخاب می دهد و به آنها امکان می دهد بسته ای را انتخاب کنند که به بهترین وجه با نیازها و بودجه آنها مطابقت دارد.

چرا کار می کند؟

موفقیت استراتژی قیمت گذاری خوب-بهتر-بهترین از روانشناسی آن ناشی می شود. این استراتژی ارزش درک شده ای را در بین مشتریان ایجاد می کند که گزینه “بهترین” بیشترین ارزش را برای پول فراهم می کند، حتی اگر آنها به همه ویژگی های گنجانده شده نیاز نداشته باشند.

علاوه بر این، خطر اضافه بار انتخاب را کاهش می دهد – پدیده ای که زمانی رخ می دهد که گزینه های زیادی به مشتریان ارائه شود. محدود کردن انتخاب به سه، فرآیند تصمیم گیری را برای مشتریان ساده می کند و به جلوگیری از خستگی تصمیم گیری کمک می کند.

این یک ساختار قیمت گذاری برد-برد است. به‌عنوان یک کسب‌وکار، می‌توانید به مشتریان خود سه انتخاب ارائه دهید، حتی اگر می‌خواهید یکی از سطوح بالاتر را خریداری کنند.

با بسته بندی پیشنهادات خود در سه گزینه و استفاده از ساختار قیمت گذاری با تخفیف برای سطوح بالاتر، سود خود را به حداکثر می رسانید و در عین حال مشتریان خود را خوشحال می کنید.

مزایای قیمت گذاری سطحی

انتخاب مشتری را افزایش می دهد. ارائه گزینه های متعدد به مشتریان این امکان را می دهد که گزینه ای را انتخاب کنند که با بودجه، نیازها و ترجیحات آنها مطابقت دارد. این امر رضایت کلی مشتریان را با دادن قدرت انتخاب به آنها افزایش می دهد.

پایگاه مشتریان را گسترش می دهد. ارائه چندین امتیاز قیمت، محصولات یا خدمات شما را به روی مشتریانی با بودجه بالاتر یا کمتر باز می کند و پیشنهاد شما را در دسترس تر می کند.

افزایش ارزش درک شده با ارائه چندین لایه محصول، مشتریان ارزش بالاتری نسبت به یک محصول واحد با قیمت ثابت دریافت می کنند.

افزایش سودآوری.

ارائه بسته‌های خوب-بهتر-بهترین می‌تواند به سودآوری بیشتر به دلیل فرصت‌های فروش بیشتر کمک کند. مشتریانی که در ابتدا بسته “خوب” را در نظر گرفتند، ممکن است پس از مشاهده ارزش افزوده،

به گزینه های “بهتر” یا “بهترین” ارتقا دهند.

مزیت رقابتی.

ارائه یک ساختار قیمت گذاری خوب بهتر و بهترین می تواند شما را قادر سازد تا کسب و کار خود را از رقبا متمایز کنید و به شما این امکان را می دهد که پیشنهادات مختلف خود را در ساختارهای قیمت گذاری مختلف به نمایش بگذارید و خود را بیشتر از رقبا متمایز کنید.

معایب بالقوه بسته قیمت گذاری سطحی

پیچیدگی برای مشتریان چندین ردیف محصول با چندین ویژگی، مزایا و امتیاز قیمت می تواند مشتریان را گیج کند. اگر آنها گزینه های زیادی داشته باشند، می تواند فلج تصمیم را ایجاد کند. شما می توانید تنها با ارائه 3 سطح و مشخص کردن ارزش افزوده سطوح بالاتر از این امر جلوگیری کنید.

افزایش پیچیدگی کسب و کار.

ارائه بسته‌های چند محصول با قیمت‌های متعدد می‌تواند پیچیدگی بیشتری را برای شما به‌عنوان یک صاحب کسب‌وکار در هنگام پیدا کردن نحوه بسته‌بندی این بسته‌ها و ارائه آنها به مشتریان یا مشتریان ایجاد کند. با این حال، این در ابتدا تنها یک مانع است و تقریباً همیشه مزایای آن بیشتر از منحنی یادگیری است.

احتمال نارضایتی مشتری اگر تمایز بین سطوح شما به اندازه کافی قابل توجه نباشد یا به خوبی منتقل نشود، می تواند منجر به نارضایتی مشتری شود. مشتریانی که سطوح بالاتری را انتخاب می کنند، انتظار ارزش و کیفیت بالاتری دارند، بنابراین باید مطمئن شوید که تفاوت واقعی بین بسته های شما به غیر از متن روی صفحه وجود دارد.

.

شما می توانید بسته هایی را استراتژی کنید که شما را از رقبا متمایز کند. علاوه بر این، اگر بتوانید با قیمتی مشابه یا پایین‌تر، بیشتر از آنچه رقبا ارائه می‌کند، به شما کمک کند مشتریان بیشتری را به دست آورید. قیمت های رقابتی و ارائه بسته به شما در دراز مدت کمک می کند.

عاقلانه بسته ها را استراتژی کنید

همانطور که در بخش معایب احتمالی ساختارهای قیمت گذاری طبقه ای ذکر شد، اگر بسته های شما تمایز کافی نداشته باشند، ممکن است مشتریان احساس نارضایتی کنند.

هر بسته باید طوری طراحی شود که برای یک بخش مشتری مجزا جذاب باشد. گزینه “خوب” شما باید نیازهای اساسی مشتریان شما را پوشش دهد و عمدتاً برای شما قابل استفاده باشد، مگر اینکه یک تجارت مبتنی بر خدمات باشید.

بسته “بهتر” شما باید ارزش افزوده ای ارائه دهد که قیمت بالاتر آن را توجیه کند، و باید مطمئن شوید که این ارزش را در صفحه قیمت گذاری متمایز کرده و برجسته کرده اید.

در نهایت، بسته “بهترین” شما باید بالاترین بسته استاندارد طلایی یا سطح خدماتی باشد که می توانید ارائه دهید. این بسته باید با زنگ‌ها و سوت‌های اضافی و پیشنهادات آبدار همراه باشد که باعث می‌شود مشتریانی که در طبقات پایین‌تر مد نظر قرار می‌گیرند، بیهوش شوند. اگر بتوانید ارزش اضافی کافی به سطوح بالاتر اضافه کنید، می توانید سودآوری کلی خود را با افزایش فروش آسان افزایش دهید.

استراتژی خوب بهتر بهترین راهبرد قیمت گذاری بهترین روش ها

هنگامی که تحقیقات اولیه و آماده سازی برای برنامه ریزی بسته های قیمت گذاری خود را بررسی کردید، در اینجا چند بهترین روش وجود دارد که باید دنبال کنید.

برای سطوح بالاتر تخفیف را ذخیره کنید

یک استراتژی عاقلانه هنگام اجرای یک ساختار قیمت‌گذاری طبقه‌بندی شده، ارائه نرخ تخفیف در سطوح بالاتر است. با این حال، فقط از تخفیف های خود در بسته های “بهتر” و “بهترین” استفاده کنید – این به تشویق مشتریان برای ثبت نام در سطوح بالاتر کمک می کند.

یکی از راه‌هایی که می‌توانید این کار را انجام دهید، فهرست کردن قیمت‌های جداگانه برای ارزش افزوده هر بسته است. اطمینان حاصل کنید که قیمت بسته شما کمتر از تمام مزایای اضافه شده است تا تخفیف انتخاب ردیف بالاتر را برجسته کنید.

برای برجسته کردن ارزش، پیشنهادها را به وضوح توصیف کنید

هر بسته باید توصیفی واضح و مختصر داشته باشد که به طور دقیق آنچه را که مشتری با هر بسته بدست می آورد، منتقل کند.

از بیان بیش از حد این موضوع خودداری کنید زیرا مشتریان بالقوه را تحت تأثیر قرار می دهد.

بسته های شما باید تمایز واضحی داشته باشند. برای اینکه آنها را متمایز کنید، مزایای اضافی را در بسته های “بهتر” و “بهترین” خود با متن پررنگ فهرست کنید.

با نامگذاری خلاق شوید

اگر واقعاً می‌خواهید در بین مشتریان بالقوه متمایز شوید، باید هنگام نام‌گذاری بسته‌های قیمتی خود خلاقیت به خرج دهید. بسیاری از شرکت‌ها نام‌هایی مانند «برنز»، «نقره» و «طلا» را انتخاب می‌کنند – این نام‌ها به توصیف بسته‌ها کمک چندانی نمی‌کنند و کسل‌کننده هستند. از استفاده از نام های ساده خودداری کنید و ایده های خلاقانه نام گذاری بسته ها را بسته به جایگاه شما و آنچه در بسته های شما وجود دارد ایجاد کنید.

جمع بندی بهترین استراتژی قیمت گذاری خوب، بهتر

اگر می‌دانید که می‌خواهید بسته‌های قیمت‌گذاری متفاوتی را برای مشتریان خود ارائه دهید، نمی‌توانید با استراتژی قیمت‌گذاری «خوب، بهتر، بهترین» اشتباه کنید. این استراتژی شما را قادر می سازد تا به پایگاه مشتریان گسترده تری برسید و به طور کلی ارزش بیشتری ارائه دهید. این به شما کمک می کند تا شما را از رقبا متمایز کنید و واقعاً از سایرین متمایز شوید – در نهایت مشتریان بیشتری را برای شما به ارمغان می آورد و باعث سود بیشتر شما می شود!

3652

هماهنگی بازاریابی محتوا با سفر خریدار

یک استراتژی منحصر به فرد منجر به تعامل بالا و حداکثر تبدیل می شود.

به هر کجا که نگاه کنید، بازاریابی محتوا حضور دارد. بدون دست زدن به حداقل برخی از جنبه های آن نمی توانید به جایی آنلاین بروید. در واقع، 88 درصد از بازاریابان  B2B Business-to-business و 76 درصد از بازاریابان B2C Business to Consumer قصد دارند از نوعی استراتژی محتوا در سال 2016 استفاده کنند.

با فرض اینکه شما بخشی از این درصد هستید، مهم است که ما نقش بازاریابی محتوا را در سفر خریدار بررسی کنیم، بنابراین می توانید ایده بهتری در مورد چگونگی ایجاد یک استراتژی که منجر به تبدیل بالا می شود، داشته باشید.

هدف بازاریابی محتوا

همه ما در حال حاضر با بازاریابی محتوا آشنا هستیم، اما تعداد کمی از ما درک مختصری از آنچه واقعاً شامل می شود داریم. آیا می دانید بازاریابی محتوا دقیقاً چیست؟

بر اساس یک تعریف، “بازاریابی محتوا یک رویکرد بازاریابی استراتژیک است که بر ایجاد و توزیع محتوای ارزشمند، مرتبط و سازگار برای جذب و حفظ مخاطبان مشخص و مشخص – و در نهایت، هدایت اقدام سودآور مشتری” متمرکز است.

صرف انتشار محتوا به این معنی نیست که شما یک استراتژی بازاریابی محتوا دارید. برای اینکه از انتشار محتوا به بازاریابی محتوا بروید، به یک برنامه مرتبط نیاز دارید که «اقدام سودآور مشتری را هدایت کند». برای انجام این کار، باید سفر خریدار را درک کنید.

سفر خریدار

در حالی که بازاریابان مختلف نسخه های دقیق خود را از سفر خریدار دارند، رایج ترین مورد استفاده شامل سه مرحله اساسی است: کشف، بررسی و تصمیم. هر یک از این مراحل شامل چند مرحله مختلف است.

کشف. مرحله کشف همان آغاز سفر است. این زمانی است که خریدار تشخیص می دهد که یک مشکل یا نقطه درد دارد که باید حل شود و شروع به جستجوی راه حل می کند. مرحله کشف یا می تواند خیلی سریع اتفاق بیفتد یا ممکن است زمان زیادی طول بکشد. همه چیز بستگی به این دارد که خریدار چقدر سریع عمل کند و این موضوع چقدر در زندگی او اولویت دارد.

توجه. مرحله بعدی، مرحله بررسی سفر است. این زمانی است که خریدار راه‌حل‌های مختلف را بررسی می‌کند و راه‌حلی را که احساس می‌کند بهترین راه حل را حل می‌کند، بررسی می‌کند. باز هم، این مرحله می تواند طولانی یا کوتاه باشد.

تصمیم. در نهایت، مرحله تصمیم گیری از سفر وجود دارد. در این مرحله، خریدار راه حلی را که شناسایی کرده است بررسی می کند و سعی می کند تصمیم خرید را توجیه کند. اگر همه چیز خوب پیش برود، آنها در نهایت انتخاب را انجام می دهند. اگر آنها به این نتیجه رسیدند که راه حل برای آنها مناسب نیست، آنها به مرحله بررسی باز می گردند تا به گزینه های جایگزین نگاه کنند.

همچنین باید توجه داشت که نگاشت صحیح محتوا برای خریداران پیامدهای مستقیمی بر موفقیت شما با بهینه سازی موتور جستجو دارد.

با درک روشنی از سفر خریدار، باید بتوانید استراتژی های بازاریابی هدفمندی را ایجاد کنید که افراد را از این سفر یا قیف تا زمانی که به مشتریان پولی تبدیل شوند، سوق دهد.

بازاریابی محتوا و سفر خریدار.

اگر هرگز به بازاریابی محتوا از دریچه سفر خریدار نگاه نکرده اید، آماده باشید که شگفت زده شوید. این دیدگاه جدید اساساً رویکرد شما را به بازاریابی محتوا تغییر خواهد داد. بیا یک نگاهی بیندازیم:

1. مرحله کشف.

در مرحله کشف سفر خریدار، هدف بازاریابی محتوا ایجاد آگاهی از یک مشکل خاص و سپس همسو کردن آن مشکل با موضوعات مختلف مرتبط با تجارت است. گام های ویژه ای که در این مرحله دخیل است عبارتند از: «کاهش وضعیت موجود» و «تعهد به تغییر».

به منظور کمک به مشتریان برای رهایی از وضعیت موجود و تصمیم گیری برای تغییر چیزی، این به بازاریاب بستگی دارد که محتوایی ایجاد کند که آگاهی را ارتقا دهد و فوریت را تحریک کند.

به عنوان مثال، بیایید کسب و کاری را در نظر بگیریم که نرم افزار CMR را ارائه می دهد. در مرحله کشف، محتوای آنها حول شناسایی نقاط دردسر کسب‌وکارهایی می‌چرخد که در حال حاضر خدمات مشتری را به صورت دستی انجام می‌دهند، اما دیگر زمان یا انگیزه‌ای برای ادامه انجام آن ندارند. به عبارت دیگر، استراتژی محتوا برای کمک به مشتریان بالقوه طراحی شده است که مشکل پیش روی خود را تشخیص دهند.

محتوای پیشنهادی: در مرحله کشف، انعطاف پذیری قابل توجهی از نظر قالب های محتوا وجود دارد. رایج‌ترین انواع شامل گزارش‌های تحقیقاتی، محتوای سرمقاله، کاغذهای سفید و گزارش‌های آماری است که از نقاط دردناکی که خریدار تجربه می‌کند پشتیبانی می‌کند.

2.  مرحله بررسی.

در مرحله بررسی، هدف بازاریابی محتوا کمک به خریدار برای شناسایی نیازهای خاص برای حل مشکلی است که در مرحله کشف شناسایی کرده است. هدف دوم این است که آن راه حل را با نیازهای تجاری خاصی که خریدار با آن مواجه است، هماهنگ کنیم.

با استفاده از مثال قبلی ما، ارائه‌دهنده نرم‌افزار CRM شروع به برجسته کردن راه‌حل خود و چگونگی برآورده کردن نقاط درد و نیازهای مربوطه می‌کند. این نقطه ای است که رویکرد بازاریابی محتوا شروع به تبلیغ ویژگی های محصول می کند.

محتوای توصیه شده: در این مرحله، محتوای توصیه شده شامل مواردی مانند نمایش محصول ضبط شده، راهنماها و مطالعات موردی، پست های مقایسه و حتی پادکست ها می شود.

3. مرحله تصمیم گیری.

اکنون به مرحله تصمیم گیری می رسیم. اگر کار خوبی برای راهنمایی خریداران در مراحل کشف و بررسی انجام داده اید، آنها را متقاعد کرده اید که راه حل شما را به عنوان راه حلی که نقطه درد آنها را برآورده می کند، در نظر بگیرند. اکنون فقط باید معامله را ببندید.

در این مرحله، تمرکز بر این است که چرا محصول یا راه حل ارزش خرید دارد. وقتی گزینه های زیادی وجود دارد، ممکن است دشوار باشد، اما به یاد داشته باشید که قبلاً از مرحله بررسی جان سالم به در برده اید.

محتوای پیشنهادی: بسته به صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید و نوع محصول یا خدماتی که در حال انجام آن هستید، محتوای توصیه‌شده برای این مرحله شامل محتوای مقایسه محصول، بارگیری‌های آزمایشی، مطالعات موردی عمیق و نمایش‌های نمایشی زنده است.

با محتوای مناسب مشتری را هدایت کنید.

985244

5 مرحله برای ایجاد استراتژی بازاریابی محتوا

در اینجا پنج راه برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی محتوا همیشه برنده برای کسب و کار شما آورده شده است.

بازاریابی محتوا معدن طلا برای رسیدن به نتایج عالی کسب و کار است، زیرا بسیاری از خریداران برای خرید به محتوا وابسته هستند.

آمار نشان می دهد که 60 درصد از مشتریان پس از مطالعه در مورد یک محصول، الهام گرفته اند تا به دنبال آن باشند. یک استراتژی بازاریابی محتوای خوب می تواند همه چیز را برای برند شما ایجاد کند، به همین دلیل است که 82 درصد از بازاریابان فعالانه از بازاریابی محتوا استفاده می کنند.

ابتدا اجازه دهید به اصول اولیه بپردازیم. استراتژی محتوا دقیقاً چیست؟ استراتژی محتوا برنامه ای برای ایجاد محتوایی است که هدف کسب و کار شما را تسهیل می کند. این به شما کمک می کند محتوای آگاهی از برند درستی ایجاد کنید که می تواند بر تصمیم خریدار شما برای هر مرحله از قیف فروش تأثیر بگذارد تا منجر به جذب مشتری و تبدیل شود.

از بین استراتژی‌های بازاریابی مختلفی که در دسترس بازاریابان است، بازاریابی محتوا یک رویکرد مقرون‌به‌صرفه برای تولید سرنخ طولانی‌مدت است. محتوای همیشه سبز می تواند به هدایت ترافیک ارگانیک از جستجوها به وب سایت شما و ایجاد تبدیل ادامه دهد. به عنوان مثال، یک پست وبلاگ آموزنده که با پیوندهای محصول تعبیه شده است، می تواند کاربران را تا مدت ها پس از انتشار محصول شما را به سمت آن هدایت کند.

همچنین، بازاریابی محتوا برای آگاهی از برند عالی است و می تواند به عنوان کانالی برای شکوفایی سایر تاکتیک های بازاریابی باشد. در حالی که محتوای شما می تواند برند شما را به عنوان مرجعی برای ارجاع در صنعت شما معرفی کند، همچنین می تواند نتیجه تبلیغات حمایت شده، بازاریابی تأثیرگذار و استراتژی های بازاریابی مشابه را به همراه داشته باشد.

اکنون، بیایید به پنج مرحله ای که برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی موثر نیاز است بپردازیم:

1. هدف خود را بشناسید

شروع هر طرحی به این معنی است که شما هدفی دارید که منتظر رسیدن به آن هستید. هدف استراتژی بازاریابی محتوای شما باید با آگاهی از برند، سرنخ ها، تبدیل ها و حفظ مشتری مرتبط باشد.

هر چیزی که قصد دارید با بازاریابی محتوای خود به دست آورید باید به خوبی تعریف شود. این به شما کمک می کند تا تعیین کنید که چگونه استراتژی بازاریابی محتوای خود را ایجاد کنید و شاخص های کلیدی عملکرد (Key Performance Indicator   KPI) را که باید در تصمیم گیری درباره اثربخشی استراتژی بازاریابی محتوای خود به آن توجه کنید.

2. تحقیق در مورد شخصیت خریدار انجام دهید

خریداران 48 درصد بیشتر احتمال دارد که ارائه دهندگان خدماتی را که استراتژی بازاریابی شخصی دارند در نظر بگیرند. محتوای شما برای خریداران هدف شماست. بنابراین، شما باید بدانید که خریداران هدف شما چه کسانی هستند تا بتوانید بهترین راه برای فروش محتوای خود به آنها را انتخاب کنید.

پس از شناسایی خریداران هدف خود، استراتژی بازاریابی محتوای خود را به گونه ای تنظیم کنید که با ترجیحات و رفتار خریدار ایده آل شما مطابقت داشته باشد.

3. ایده های محتوا را توسعه دهید

ایده های محتوایی شما باعث ایجاد تعاملی می شود که استراتژی بازاریابی محتوا از آن لذت می برد.

محتوای مرتبط همیشه مکان خوبی برای شروع است و برای هر مرحله از سفر خریدار بسیار مهم است. در زیر مواردی وجود دارد که می تواند به توسعه ایده های محتوا کمک کند.

ممیزی محتوا انجام دهید:

دانستن نحوه اجرای محتوای قبلی می تواند به شما کمک کند تصمیم بگیرید چه چیزی برای مخاطبان شما مفید است. این شامل مشاهده تجزیه و تحلیل داده های محتوای شما است.

محتوای با کارایی بالا می‌تواند شما را ترغیب کند که روی محتوای مشابه کار کنید یا محتوای قدیمی را به‌روزرسانی و تغییر کاربری دهید. محتوای با کارایی پایین می‌تواند نشان‌دهنده چیزی باشد که می‌توانید هنگام ایجاد محتوا در آن بهبود دهید.

تمرکز بر آگاهی از برند:

محتوای شما به این منظور است که برند شما را به عنوان یک مرجع معتبر در صنعت شما معرفی کند. این بدان معنی است که شما باید خود را از رقبا در صنعت متمایز کنید. برای انجام این کار، باید به مخاطبان خود بفهمانید که چه چیزی شما را از طریق محتوای خود منحصر به فرد می کند و در عین حال به آنها نشان دهید که با حل مشکلات آنها قابل اعتماد هستید.

اکثر کاربران برای یافتن راه حل به محتوا نگاه می کنند. بنابراین، محتوای شما باید نشان دهد که شما نقطه درد آنها را درک می کنید و قادر به حل آن هستید زیرا راه حل را دارید. محتوایی که

چنین اطمینانی را به تصویر می‌کشد برای ایجاد تبدیل برای محصولات شما مفید است.

فرکانس محتوا:

اگر از بازاریابی محتوا برای برند خود استفاده می کنید، فراوانی محتوای شما کلیدی است که شما را به طور مداوم در دید مخاطبان خود نگه می دارد. این بدان معنی است که شما باید محتوایی را ایجاد کنید که به شما امکان می دهد اتاق یکدست باشد. یک راه خوب برای شروع این است که به روندهای صنعت نگاه کنید و دائماً مخاطبان خود را درگیر کنید تا بدانند چه چیزی می خواهند ببینند.

4. قالب محتوا و کانال های تحویل خود را تعیین کنید

بسته به مخاطب هدف شما، قالب محتوای شما می تواند به صورت اینفوگرافیک، ویدیو، پادکست یا موارد دیگر باشد. این همچنین برای پلتفرم هایی که برای ارائه محتوای خود انتخاب می کنید صدق می کند. به عنوان مثال، TikTok عمدتا توسط جوانان استفاده می شود، به این معنی که اگر مخاطبان شما در محدوده جمعیتی قرار بگیرند، می تواند کانال تحویل ایده آل برای محتوای شما باشد.

5. عملکرد استراتژی محتوای خود را پیگیری کنید

دانستن وضعیت پیشرفت استراتژی بازاریابی محتوای خود به این معنی است که می توانید تعیین کنید. که آیا به هدف خود نزدیک هستید یا خیر. این عالی است زیرا شما باید تصمیم بگیرید که چه چیزی باید تغییر کند یا ادامه یابد. شما می توانید پیشرفت استراتژی بازاریابی محتوای خود را با استفاده از ابزارهای سیستم مدیریت محتوا و KPI ها پیگیری کنید. این KPI ها می توانند بر اساس تعداد سرنخ ها، تبدیل ها یا ترافیک ارگانیک ثبت شده در نتیجه بازاریابی محتوای شما باشد.

با در نظر گرفتن این نکات و مثال‌ها، اکنون می‌دانید که استراتژی‌های بازاریابی محتوا چگونه کار می‌کنند و چگونه می‌توانید آن را ایجاد کنید. مراحل بعدی؟ ايجاد كردن!

6251489

ارزش پیشنهادی کسب و کار شما چیست؟

کارآفرینی یکی از هیجان‌انگیزترین سفرهایی است که هر کسی می‌تواند از آن استقبال کند. وقتی با کسب و کار خود شروع می کنیم، تصور می کنیم که همه چیزهایی را که ما باید ارائه دهیم را دوست داشته و درک کنند.

اما چالش اصلی در فروش پول یا قیمت نیست، بلکه مشخص نکردن ارزش ما برای مشتریان بالقوه است.

همانطور که در یک بازار اشباع شده رقابت می کنیم و خود را در تقلای فروش می یابیم، باید از خود این سوالات را بپرسیم – ارزش من برای دیگران چیست؟، و چرا مشتریان من به من بیش از دیگران نیاز دارند؟

ارزش پیشنهادی یک اصطلاح رایج در آژانس های خلاق است. با این حال، اکثر کارآفرینان تجربه ای در انجام این جلسات استراتژی ندارند و اجرای این مرحله حیاتی را از دست می دهند. در نتیجه دلیل پایین بودن فروش خود را نمی دانند. به عنوان بخشی از سفر فروش خود، باید به این سوال بازگردیم – ارزش ما چیست؟

مراحل زیادی برای تعریف ارزش پیشنهادی ما وجود دارد. به خاطر داشته باشید که یک فرآیند استراتژی و طوفان فکری برای یافتن آن وجود دارد و ممکن است جلسات زیادی طول بکشد تا آن را کامل کنید.

در زیر برخی از توصیه های من برای شما آورده شده است که باید آنها را در نظر بگیرید تا بتوانید در حین پیگیری فروش، درک بهتری کسب کنید.

محصول شما چیست؟ چه چیزی را حل می کند و به نظر شما چرا ارزشش را دارد؟

به یاد داشته باشید که قیمت محصول شما نه تنها باید بر اساس هزینه های تولید یا چیزی باشد که می خواهید بسازید، بلکه باید بر اساس ارزش و تاثیری که روی مشتریان شما می گذارد نیز باشد.

بازار هدف خود را بشناسید

ممکن است هدف شما تقسیم بندی اشتباه باشد. شاید شما در نظر داشته باشید که محصول شما برای مشتریان پردرآمد است در حالی که ارزش شما در واقع برای مشتریان کم‌هزینه است. پذیرش این امر به شما این امکان را می دهد که ارزش و قیمت خود را بر اساس آن موقعیت یابی کنید. واقع بین باش.

تمام راه حل هایی که محصول شما ارائه می دهد را تعریف کنید

به اثرات کوتاه مدت و بلندمدت فکر کنید و برای هر کدام قیمت بگذارید.

همچنین، من توصیه می کنم آنها را با جزئیات با رقابت خود مقایسه کنید – مزایا و معایب را بررسی کنید. ممکن است متوجه شوید که ارزش شما بیشتر یا کمتر از آن چیزی است که قبلاً فکر میکردید.

در ارتباطات خود متواضع نباشید

اغلب ما از ارزشی که برای ارائه داریم غافل می شویم. ما بر شرح خدمات خود، تدارکات و جنبه های قانونی تمرکز می کنیم. اما به اندازه کافی بیان نمی کنیم که چقدر می توانیم برای مشتریان یا مشتریان خود تأثیر بگذاریم.

خود را به جای مشتری خود بگذارید

تصور کنید این تجربه برای آنها چگونه خواهد بود. آیا آنها از محصولات شما برای مدت طولانی یا کوتاه مدت استفاده خواهند کرد؟ دانستن این موضوع به شما کمک می کند ارزش خود را درک کنید.

تفاوت بین خواستن چیزی، نیاز به چیزی یا هر دو را درک کنید.

گاهی اوقات ما مطمئن هستیم که بدانیم دیگران به چه چیزی نیاز دارند و فرضیات خود را درست فرض می‌کنیم، اما واقعاً از زندگی دیگران مطمئن نیستیم. وقتی متوجه شویم که محصولات ما به یک خواسته، نیاز یا هر دو پاسخ می‌دهند، می‌توانیم در مورد ارزش، قیمت و چه کسی آن را به بازار عرضه کنیم.

جنبه عاطفی را نادیده نگیرید

فروش با احساسات گره خورده است. یک مشتری بالقوه ممکن است بنشیند و خرید محصولی را که راه حلی برای چیزی است که مورد نیاز است به تعویق بیاندازد. آنها ممکن است یک خرید ناگهانی یا معامله گران قیمت در مورد چیزی انجام دهند که فوراً روحیه آنها را تغییر می دهد، مانند تعطیلات. منطقی نیست اما مردم سریع‌تر برای چیزهایی خرج می‌کنند که می‌دانند بدون توجه به هزینه، احساس بهتری در آنها ایجاد می‌کند. بنابراین برای یافتن ارزش خود، تعیین کنید که محصول شما چگونه می تواند با احساسات آنها ارتباط برقرار کند و احساس بهتری در آنها ایجاد کند. پرداختن به نقاط درد، به نظر من، می تواند یک واکنش خشم آلود، و ترس از دستکاری شدن ایجاد کند. همه ما به دنبال این هستیم که احساس خوبی داشته باشیم، پس ارزش خود را با این نیت پیدا کنید.

برای انجام جلسات خلاقانه و استراتژی با کارشناسان کار کنید

سفر مشتری و تأثیری که محصول شما ارائه می دهد را کاوش کنید. افراد خلاق همیشه خارج از چارچوب فکر می کنند و همه سناریوهای ممکن را بررسی می کنند.

به یاد داشته باشید، ارزش ما دائما در حال تغییر است.

مشتریان ما و ما، به عنوان صاحبان مشاغل، نیز تغییر خواهیم کرد. بنابراین ارزش ما چیزی است که دائماً باید آن را مرور کنیم. هر چه بیشتر به دنبال فروش باشیم، بیشتر مجبور می شویم آنچه را که ارائه می دهیم درک کنیم. تسلیم نشوید، فقط به یادگیری منحصر به فرد خود ادامه دهید و به آن خواهید رسید.

369852

5 استراتژی داستان سرایی در کمپین بازاریابی

استفاده کنید

گفتن یک داستان خوب در بازاریابی شما فقط به معنای ارائه یک عبارت جذاب یا تولید یک ویدیوی دلگرم نیست، بلکه دیدن جهان از چشم مشتری و ساختن روایتی است که با آنها طنین انداز شود.

قصه‌گویی در طبیعت ما ریشه دوانده است، از نقاشی‌های باستانی غار گرفته تا رسانه‌های اجتماعی مدرن. در دنیای تجارت امروز، داستان سرایی برای ایجاد ارتباط عمیق تر با مخاطب ضروری است. فراتر از ارتقای محصول است، به ایجاد اعتماد و ارتباط عاطفی کمک می کند و باعث فروش می شود.

بیایید پنج استراتژی داستان سرایی بی انتها را بررسی کنیم و یاد بگیریم که چگونه آنها را در کمپین های بازاریابی خود پیاده سازی کنیم.

استراتژی داستان سرایی شماره 1: داستان رمز و راز

یک داستان اسرارآمیز به کنجکاوی طبیعی و تمایلات حل مسئله مخاطبان شما کمک می کند. اگر می خواهید توجه آنها را جلب کنید و علاقه آنها را در طول کمپین بازاریابی خود حفظ کنید، یک داستان مرموز یک انتخاب عالی است. کلید یک داستان رمز و راز موفق، ایجاد حس تعلیق

است. شما باید اطلاعات یا سرنخ هایی جزئی ارائه دهید تا مخاطبان خود را حدس بزنند و بخواهند بیشتر بیاموزند.

در نهایت، مخاطبان خود را تشویق کنید تا دست به اقدام بزنند و راه حل راز را کشف کنند.

مثال دنیای واقعی: در سال 2014، هوندا مجموعه ای از فیلم های کوتاه به نام «آن سوی دیگر» را روانه بازار کرد. هدف این کمپین نشان دادن دو جنبه متمایز هوندا سیویک بود: یکی کاربردی و خانواده پسند و دیگری اسپرت و با کارایی بالا.

هوندا ویدیویی با روایت دوگانه ایجاد کرد که به بینندگان این امکان را می داد تا با فشار دادن کلید R روی صفحه کلید خود بین دو داستان مختلف جابجا شوند. در این ویدئو یک پدر ظاهرا معمولی دیده می شود که با فشار دادن یک دکمه مشخص شد که زندگی مخفیانه ای به عنوان یک راننده فراری دارد. استفاده نوآورانه این کمپین از فناوری دیجیتال و داستان منحصر به فرد آن، قلب مخاطبان در سراسر جهان را تسخیر کرد.

استراتژی داستان گویی شماره 2: داستان تحول

اگر می خواهید واقعاً الهام بخش یا انگیزه مخاطبان خود باشید، از داستان تحول استفاده کنید. این استراتژی بر سفر فردی متمرکز است که با کمک محصول یا خدمات شما از حالت مبارزه به حالت موفقیت می‌رود. عنصر کلیدی یک داستان تحول، برجسته کردن چالش‌های خاصی است که فرد با آن مواجه شده و گام‌هایی که برای غلبه بر آنها برداشته است، که در نهایت منجر به یک نتیجه مثبت می‌شود. شما می توانید با به اشتراک گذاشتن نمونه های واقعی تحول با مخاطبان خود اعتماد واقعی ایجاد کنید.

مثال دنیای واقعی: کمپین “زیبایی واقعی” Dove موفقیت بزرگی برای این برند بوده است. این کمپین زنان واقعی با هر شکل، اندازه و سنی را برای ترویج مثبت بودن بدن و عشق به خود نشان می دهد. در یک تبلیغ بسیار قدرتمند، یک هنرمند پزشکی قانونی دو پرتره از یک زن می کشد –

یکی بر اساس توصیف خودش و دیگری بر اساس توصیف یک غریبه. نتایج به مخاطبان نشان داد که چگونه اغلب خود را کمتر از آنچه واقعا هستند زیبا می بینند و چگونه محصولات Dove می تواند به زنان کمک کند اعتماد به نفس و زیبایی بیشتری داشته باشند.

استراتژی داستان سرایی شماره 3: داستان جامعه

هیچ احساسی بهتر از احساس تعلق نیست و استراتژی داستان جامعه دقیقاً به آن دست می یابد. ارزش ها، باورها و علایق مشترکی را که مشتریان شما را گرد هم می آورد، برجسته می کند. در نتیجه، مشتریان شما یک ارتباط عاطفی با برند شما ایجاد می کنند و یک حس اجتماعی در اطراف آن ایجاد می کنند.

مثال در دنیای واقعی: کمپین #OptOutside REI یک نمونه عالی از داستان جامعه در عمل است. در سال 2015، REI اعلام کرد که تمام فروشگاه های خود را در جمعه سیاه می بندد و کارکنان و مشتریان خود را تشویق می کند که روز خود را بیرون از خانه بگذرانند.

هدف از این کمپین تشویق مردم به گذراندن وقت در طبیعت بود و به سرعت مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از مردم فعالیت های خود را در فضای باز در رسانه های اجتماعی با استفاده از هشتگ #OptOutside به اشتراک گذاشتند.

کمپین REI با بسیاری از افرادی که به دنبال وقفه ای از تجاری گرایی فصل تعطیلات و فرصتی برای ارتباط مجدد با طبیعت و جوامع خود بودند، برخورد کرد.

استراتژی داستان سرایی شماره 4: داستان طنز

اگر می خواهید بازاریابی شما به یاد ماندنی باشد، برای نقد یا تمسخر یک ایده، طنز، کنایه یا اغراق را اضافه کنید. این چیزی است که یک داستان طنز در یک کمپین انجام می دهد. می‌توانید از ویدیوهای طنز، کارتون یا پست‌های رسانه‌های اجتماعی شوخ‌آمیز به عنوان داستان طنز استفاده کنید. این یک استراتژی بی انتها است که می تواند به شما در ایجاد محتوای جذاب و جلب توجه کمک کند. اما باید تعادلی بین طنز و پیام مورد نظر پیدا کنید و اطمینان حاصل کنید که طنز برای مخاطب خیلی توهین آمیز یا زننده نیست.

مثال در دنیای واقعی: در سال 2019، برگر کینگ کمپینی به نام « Whopper» راه‌اندازی کرد. آنها از فناوری موقعیت جغرافیایی استفاده کردند تا زمانی که مشتریان آن را از طریق برنامه برگر کینگ در فاصله 600 فوتی از مکان مک‌دونالد سفارش دادند، یک Whopper

یک سنت را ارائه کردند. این کمپین روشی طنز آمیز برای مسخره کردن بزرگترین رقیب برگر کینگ و تشویق مشتریان به امتحان محصولشان بود.

استراتژی داستان گویی شماره 5: داستان تعاملی

با تشویق مخاطبان خود به مشارکت، تعامل واقعی را از سوی مخاطبان خود دریافت می کنید

در کمپین شما اینجاست که داستان تعاملی مطرح می شود. یک داستان تعاملی با گنجاندن ویژگی‌های تعاملی مانند آزمون‌ها، بازی‌ها یا آزادی انتخاب، هم سرگرم‌کننده و هم آموزنده است، درست مانند کاری که نتفلیکس در نمایش‌های تعاملی خود انجام داد.

مثال دنیای واقعی: «ماجراجویی خودت را انتخاب کن» یک قالب داستان سرایی تعاملی است که توسط نتفلیکس استفاده می‌شود، که در آن به بیننده قدرت انتخاب‌هایی داده می‌شود که نتیجه داستان را تعیین می‌کند. در نقاط کلیدی داستان به بیننده گزینه هایی ارائه می شود و تصمیم آنها بر جهت گیری روایت تأثیر می گذارد. این قالب به بینندگان اجازه می دهد تا تجربه تماشای شخصی و جذابی داشته باشند، زیرا آنها بر داستان کنترل دارند و می توانند مسیرها و پایان های مختلف را کشف کنند.

چند کلمه آخر

به طور خلاصه، داستان سرایی یکی از ارکان قدرتمند در بازاریابی است که به شما کمک می کند با مخاطبان خود در سطح احساسی ارتباط برقرار کنید. با استفاده از هر یک از استراتژی های ذکر شده در بالا، می توانید محتوای جذاب و به یاد ماندنی را برای مخاطبان خود ایجاد کنید. خواه هدف شما ایجاد آگاهی از برند باشد یا افزایش فروش، افزودن داستان به کمپین‌هایتان می‌تواند به شما کمک کند که برجسته شوید. در امتحان کردن آنها تردید نکنید و ببینید که چگونه می توانند به شما در ایجاد پیوند قوی تری با مخاطبان خود کمک کنند

Boost-Sales

9 مرحله برای راه اندازی فروش استارتاپ

این چک لیست را دنبال کنید تا فروش خود را افزایش دهید

  • یک سیستم CRM (Customer Relationship Management )دریافت کنید
  • دنباله ها را ایجاد کنید
  • پلاگین های نرم افزار فروش را پیاده سازی کنید
  • دو ویژگی کلیدی ایجاد کنید: یک ویدیوی تک صفحه ای و یک ویدیوی توضیحی
  • یک فروشنده نزدیکتر استخدام کنید
  • یک رزرو کننده جلسه استخدام کنید
  • چارچوب BANT

(تعریف بودجه (Budget) : توانایی و تمایل مشتری احتمالی برای هزینه کردن به چه میزان است؟

                   مقام مسئول (Authority) : چه کسی تصمیم گیرنده نهایی است؟

                   نیاز (Need) : آیا مشتری احتمالی مشکلی دارد که محصول شما قادر به حل آن باشد؟

                   زمان بندی (Timing) : آیا ضرورت یا فوریتی وجود دارد؟)

  • یک جریان نمایشی فروش بسازید
  • زمین آسانسور را محکم کنید: سخنرانی آسانسوری

آیا این خیلی زیاد است؟ آیا به جزئیات بیشتری نیاز دارید؟

یک سیستم CRM دریافت کنید: زیرا پیگیری مشتریان در یادداشت‌ها مربوط به دهه 1980 است.

با روزهای پراکنده کاغذ خداحافظی کنید و به شگفتی های نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) سلام کنید.

ایجاد توالی: به یک نقطه تماس با مشتریان بالقوه بسنده نکنید. سکانس هایی بسازید که آنها را به سفری جذاب می برد.

ایمیل ها، تماس ها، پیگیری ها — کار می کند! فقط مطمئن شوید که آنها را با جذابیت مداوم خود غرق نکنید.

پیاده‌سازی پلاگین‌های نرم‌افزار فروش: چه کسی وقت دارد کارها را به صورت دستی انجام دهد؟ افزونه‌های نرم‌افزار فروش، باعث می‌شوند فرآیند

فروش شما اجرا شود، از اتوماسیون ایمیل گرفته تا امتیازدهی به سرنخ گرفته تا ضبط تماس‌ها و گزارش‌دهی.

دو ویژگی کلیدی ایجاد کنید: یک ویدیوی تک صفحه ای و توضیحی چون خواندن سخت است، ویدیوها سرگرم کننده هستند. فیلم توضیحی نباید بیشتر از دو دقیقه باشد.

استخدام یک نماینده فروش: زیرا بستن معاملات به یک شعبده باز نیاز دارد، به خصوص در استارت آپ های اولیه. درآمد هدف (OTE یا  On Target Earnings) باید مشخص شده باشد

که نیمی از آن به عنوان پایه و نیمی به عنوان کارمزد، به علاوه احتمالاً برخی از سهام شرکت شما افزایش یافته است.

یک رزرو کننده جلسه استخدام کنید: زیرا چه کسی برای تعقیب مردم زمان دارد؟ این نقش ها نمایندگان توسعه کسب و کار یا نمایندگان توسعه فروش نامیده می شوند.

یک جریان نمایشی فروش بسازید: زیرا ارائه ها مانند اجرای تئاتر هستند. یک جریان نمایشی فروش جذاب ایجاد کنید که مشتریان بالقوه شما را به سفر می برد. آنها را قلاب کنید و خیره کنید.

محکم کردن زمین آسانسور: زیرا هیچ کس برای یک مونولوگ طولانی وقت ندارد. هنگامی که با صدای بلند صحبت می کنید، این را 20 تا 30 ثانیه نگه دارید. آن را مختصر و جلب توجه کنید به گونه ای که توصیف کند برای حل مشکلاتی که ممکن است آنها داشته باشند چه کاری

انجام می دهید.