اگرچه ممکن است با انتخاب هر کدام از انواع برندینگ سازمانی نتایج مشابهی با سایر برند ها نگیرید. با این حال هر نوعی که قصد انتخاب آن را دارید این کارها را برای رشد کسب و کار شما انجام می دهد:
- تأثیر اولیه خوبی روی مشتری می گذارد.
- تأثیر طولانی مدت (ماندگار) ایجاد می کند.
- باعث دوری کسب و کار شما از سردرگمی و ناامیدی می شود.
- نقش برند را در جامعه نشان می دهد.
- محصول و برند شما را از سایر برند های بازار متمایز می کند.
- آگاهی مشتری از محصولات، ارزش و هدف بلند مدت برند را بالا می برد.
- محصولات و خدمات را مطابق ارزش ها، چشم انداز و هدف بلند مدت شرکت نگه می دارد.
- کمک می کند موقعیت برند شما علیرغم نوسانات بازار، ثابت بماند.
- برای مشتریان ارزش می آفریند.
- اعتبار و اعتماد برند را افزایش داده و آن را حرفه ای جلوه می دهد.
- به تأثیر گذاری در فرایند تصمیم گیری کمک می کند.
- کمپین های حمایتی را تقویت می کند.
- تعداد مشتریان را افزایش می دهد.
- باعث می شود برند شما سر زبان ها بیفتد.
- به جذب مشتریان ایده آل کمک می کند که منجر به نرخ تبدیل بالاتر و سرمایه گذاری کمتر در تبلیغات می شود.
- تجربه مشتری را بهبود می بخشد.
- کارکنان مناسب را جذب می کند و مجموعه ای از متخصصان برای برند شما کار خواهند کرد که منجر به یافتن راه حل های جدید برای توسعه و ترقی می شود.
- حفظ کارکنان را افزایش می دهد که باعث کاهش هزینه های استخدام می شود.
- درک از هدف سازمانی را افزایش داده و منجر به بهره وری بالا می شود.
- باعث افزایش نظرات مثبت در رسانه ها و جامعه می شود.
- درآمد را افزایش می دهد.
این مزایای برندینگ سازمانی بر اهمیت این مفهوم مارکتینگ تأکید می کند.
اهمیت برندینگ سازمانی
با توجه به تعریف برند سازمانی، اهمیت آن در تعریف شخصیت برند و ارائه دیدگاه و ارزش های مناسب به مشتریان نهفته است. با این حال، این همه چیز نیست. اهمیت مفهوم برندینگ سازمانی در حوزه هایی مانند توسعه سازمانی، منابع انسانی، عملکردهای تجاری، بازاریابی، فروش، ارزش پروژه ها، روابط با دیگران و البته جامعه ردیابی می شود.
این مهم است زیرا کارهای ضروری را برای کسب وکار شما انجام می دهد. مانند:
- طول عمر محصول و شرکت را افزایش می دهد
- باعث صرفه جویی در هزینه و تلاش (نیرو) می شود زیرا ممکن است محصولات و خدمات با همان ابزار تبلیغاتی زیر پرچم برندینگ سازمانی باشند.
- روابط پایدار تری با مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه ایجاد می کند.
- یک استراتژی روشن برای رسیدن به اهداف و دستیابی به موفقیت اراِئه می دهد.
- به کسب و کار شما اطمینان می دهد که به آنچه شایسته اش است، برسد.
- فرصت هایی را برای گسترش حوزه نفوذ و حرکت به سمت بازارهای دیگر برای رسیدن به موقعیت های جدید ایجاد می کند.
- هزینه ها را کنترل می کند.
- ارزش ویژه برند را برای محصولات یا خدمات تقویت می کند زیرا می تواند مزایا و شهرت برند را به محصولات جدید منتقل کند. این امر معرفی محصولات جدید، بهبود پذیرش و کسب جایگاه در بازار را آسان تر می کند.
- هنگامی که باید تصمیمات مهمی گرفته شود، ابهام را کاهش می دهد.
- شرایط مطلوب تری را برای تبلیغات و کمپین های تبلیغاتی به ارمغان می آورد.
- موقعیت قوی تر در بازار و انواع مذاکرات را تضمین می کند.
- به گذر از بحران اقتصادی و کاهش پیامدهای رویدادهای غیرمنتظره ای مانند یک پاندمی کمک می کند.
- موقعیت های منحصر به فردی در بازار ایجاد می کند.
- اعتماد به ذینفعان از جمله کارکنان، توزیع کنندگان و شرکا را افزایش می دهد.
- برند و محصولات را تقویت می کند و به ارسیدن به جایگاه مناسب در جامعه کمک می کند تا در مواقع تردید و بحران از آن محافظت کند.
به طور خلاصه، سرمایه گذاری روی برندینگ سازمانی یک تصمیم ارزشمند برای هر شرکتی بدون توجه به جایگاه، وسعت و مخاطبان هدف است.
گام بعدی در شروع برندینگ سازمانی، تدوین، توسعه و پیروی از استراتژی است. این ما را به یکی دیگر از عناصر اساسی برندینگ سازمانی می رساند – استراتژی برندینگ سازمانی.
استراتژی های برندینگ سازمانی
از اپل گرفته تا کوکا کولا تا برند محلی شما که به تولیدکننده برتر محصولات لبنی کشور تبدیل شده است، برندینگ سازمانی بدون استراتژی خوب، کمکی به کسب و کار شما نخواهد کرد.
به عنوان بخش مهمی از تعریف مدیریت برندینگ سازمانی، با پیادهسازی راهحلهایی که نیازها و انتظارات فعلی مخاطبان هدف را برآورده میکند و کنار گذاشتن راه حل هایی را که دیگر کارساز نیستند و به طرز ماهرانهای با وضعیت فعلی بازار تطبیق داده میشود.