بازاریابی نوین و افزایش فروش

بازاریابی نوین و افزایش فروش

بازاریابی مدرن یک روش جامع، چابک و مبتنی بر داده است که برندها را با مشتریان ایده‌آل خود پیوند می‌دهد تا نتایج کسب‌وکار هدفمند را به دست آورد.
برای دستیابی به آن سطح از شخصی سازی، ما، به عنوان بازاریاب مدرن، باید درک عمیقی از مشتریان خود ایجاد کنیم.

تعریف بازاریابی مدرن

بازاریابی مدرن یک روش جامع، چابک و مبتنی بر داده است که برندها را با مشتریان ایده‌آل خود پیوند می‌دهد تا نتایج کسب‌وکار هدفمند را به دست آورد. اگرچه عناصر را می توان به روش های بی نهایت جمع آوری کرد، اما یک رویکرد بازاریابی مدرن همیشه تفکر خلاق و اجرا را با تحقیق، استراتژی، فناوری و تجزیه و تحلیل برای دستیابی به اهداف سازمانی ترکیب می کند.
اما، آن اهداف چیست؟
به دلایل بسیاری، تقریباً هر کسب و کاری آرزوی تغییراتی در یک چیز دارد: رشد.
افزایش تعداد مشتریان، گسترش سهم بازار، افزایش سودآوری، افزودن کارکنان و غیره. برای حمایت از این اهداف، موثرترین تیم های بازاریابی مدرن آگاهی از برند را ایجاد می کنند، ادراکات را شکل می دهند، مخاطبان کلیدی را پرورش می دهند و با رعایت هشت اصل اصلی اقدام می کنند.
 

با هم 8 اصل بازاریابی مدرن را مرور می کنیم:

1. تجربه مشتری را در هر نقطه تماس برند ارتقا دهید
مشتریان مدرن هر دو نوع B2B و B2C موجودات پیچیده ای هستند. وقتی صحبت از تجربه برند به میان می آید، انتظارات بالایی دارند. (می‌توانیم از این بابت از اپل تشکر کنیم.)
این انتظارات بالا به چیزی بیش از تجربه فنی کاربر از وب‌سایت‌ها و برنامه‌ها مربوط می‌شود.
بله، کاربران انتظار دارند هنگام تعامل با وب‌سایت و برند شما، بتوانند بدون زحمت بین چندین صفحه جابه‌جا شوند، اما هر نقطه تماسی باید به ارزش برند شما نیز اشاره کند، اعتماد ایجاد کند و داستانی منسجم را بیان کند.
و منظور ما هر نقطه تماس است. این، شامل وب‌سایت‌ها، پست‌های رسانه‌های اجتماعی، تبلیغات، ایمیل‌ها، تماس‌های تلفنی و هر چیزی در این بین می‌شود. برای برندهای B2B، همچنین به معنای ده‌ها تعامل با چندین نفر است که در چرخه‌های فروش طولانی پخش می‌شوند.
هر تعداد از نقاط تماس مورد نیاز باشد، مشتریان شما انتظار دارند بین آخرین آنها انتقال بی‌وقفه انجام شود. در واقع، 60 درصد از مشتریان هزاره نوین – آنهایی که چشم انداز بازاریابی را برای 20 تا 40 سال آینده شکل خواهند داد – انتظار دارند یک تجربه برند ثابت در همه کانال ها داشته باشند، و این انتظارات همچنان افزایش می یابد زیرا سفر خریدار بیشتر و بیشتر بر تجربیات دیجیتال و اینترنتی متمرکز می شود.
 
2. ایجاد ارتباطات شخصی با افراد
انتظارات پیچیده مشتری مدرن به تجربه برند ثابت ختم نمی شود. این تجربه نیز باید متناسب با آنها باشد. نه به عنوان یک گروه جمعیتی مبهم، بلکه به عنوان افراد.
محتوای وب سایت باید با چالش های منحصر به فرد آنها صحبت کند.
ایمیل ها باید سوالات خاص خود را پیش بینی کنند.
برای کسب و کارهای B2B، مواد فروش باید متناسب با نقش یک فرد در کمیته خرید تنظیم شود.
بازاریابی مدرن یک روش جامع، چابک و مبتنی بر داده است که برندها را با مشتریان ایده‌آل خود پیوند می‌دهد تا نتایج کسب‌وکار هدفمند را به دست آورد.
برای دستیابی به آن سطح از شخصی سازی، ما، به عنوان بازاریاب مدرن، باید درک عمیقی از مشتریان خود ایجاد کنیم. خواسته ها، چالش ها، نقاط درد، امیدها، رویاها و رنگ های مورد علاقه آنها چیست؟ هر چه عمیق تر شویم، بهتر می توانیم تجربه برند آنها را شکل دهیم.
ما همچنین به فناوری بازاریابی ای نیاز داریم که بتواند محتوا و تجربه را به طور موثر شخصی سازی کند. در این مرحله، حتی ابتدایی‌ترین پلت‌فرم‌های بازاریابی ایمیلی، نوعی عملکرد شخصی‌سازی را ارائه می‌دهند، و سیستم‌های مدیریت محتوای وب‌سایت را می‌توان پیکربندی کرد – با طراحی استراتژیک وب و کارهای معماری اطلاعات – برای ارائه تجربه‌ای متناسب با ویژگی‌ها و رفتارهای منحصربه‌فرد کاربران.
اجرای استراتژی های شخصی سازی نیازمند تلاش است، اما 94 درصد از بازاریابان می دانند که ارزش آن را دارد. با توجه به اینکه شخصی‌سازی می‌تواند پنج تا هشت برابر ROI در هزینه‌های بازاریابی باشد، احتمالاً تعجب‌آور نیست.
 
3. استراتژی و تاکتیک های بازاریابی Omnichannel را یکپارچه کنید
بازاریابی Omni-channel در واقع یک نوع بازاریابی استراتژیک با اقدامات هماهنگ و یکپارچه کانالی است که در آن تمرکز اصلی روی مشتری است. همه کانال‌ها باید با هم کار کنند و به وسیله یک استراتژی همه‌جانبه مدیریت شوند تا تجربه‌ای که برای مشتری فراهم می‌شود کاملاً پایدار و با ثبات باشد.
بازاریابی مدرن با رویکرد فقط دیجیتالی برابری نمی کند. تقریباً هر کاری که ما انجام می‌دهیم شامل یک جزء بازاریابی دیجیتال است – و ما اغلب رویکرد خود را “اول دیجیتال” می‌دانیم – اما بازاریابی مدرن بیشتر به دنبال یافتن کانال مناسب است.
هر فرد به طور متوسط بیش از 11 ساعت در روز را صرف چرخش بین اشکال مختلف رسانه می کند، رقمی که شامل استفاده از تلفن هوشمند، تلویزیون، رادیو، مجلات و موارد دیگر می شود.
اگر بازاریابی ما قرار است مشتریان را در جایی که هستند ملاقات کند، بهترین رویکرد ایجاد نقاط تماس در چندین کانال است.
این یک استراتژی است که شش برابر بیشتر از بازاریابی تک کاناله فروش به ارمغان می آورد و ماهیت تا حدودی آشفته و غیرخطی سفر خریدار مدرن را منعکس می کند.
وقتی نوبت به مشتریانمان می رسد، فرصت های ارائه شده توسط هر کانال را تجزیه و تحلیل می کنیم و از آنهایی استفاده می کنیم که بیشترین حس را برای کسب و کار و مشتریانشان دارند.
ما همچنین راه هایی را برای اتصال یک نقطه تماس به نقطه دیگر استراتژی می کنیم. یک کمپین تولید سرنخ که با تبلیغات پستی مستقیم شروع می شود به یک صفحه فرود آنلاین منتهی می شود.
سرنخی که از طریق یک رویداد حضوری منشأ می‌گیرد، دنباله ایمیل بعدی را دریافت می‌کند. کمپین پرداخت به ازای کلیک، کاربران را به صفحه رویدادی هدایت می کند که یک وبینار را تبلیغ می کند. همه اینها به نام نتایج بهینه بازاریابی با هم گره خورده است.
 
4. با تکامل چشم انداز بازاریابی سازگار شوید
بازاریابان مدرن ذاتاً چابک هستند و دائماً خود را با فناوری ها و رفتارهای در حال تغییر وفق می دهند. از هوش مصنوعی مولد تا واقعیت افزوده تا بازاریابی بر اساس تقاضا و فراتر از آن.
ما به توانایی خود برای همگام شدن با آخرین روندها و به‌روزرسانی‌های الگوریتم و انجام اقداماتی بر اساس اینکه این روندها و به‌روزرسانی‌ها بر عملکرد کمپین‌های ما تأثیر می‌گذارند، افتخار می‌کنیم.
بازاریابان مدرن ذاتاً چابک هستند و دائماً خود را با فناوری ها و رفتارهای در حال تغییر وفق می دهند.
اگر بازاریابان مدرن وظیفه دارند برندها را به مشتریان ایده آل خود متصل کنند، پس باید رفتارها، انتظارات و ترجیحات مشتریان را درک کنیم.
ما باید کانال ها و فناوری هایی را که این ارتباطات را تسهیل می کنند، درک کنیم. ما باید نظارت کنیم که چگونه همه این عناصر در طول زمان تغییر می کنند.
و همانطور که تاثیر کووید-19 به وضوح نشان داد، همه ما باید برای تغییرات چشمگیر آماده باشیم.
در حالی که برخی اصول بازاریابی ثابت باقی مانده اند، چشم انداز پیرامون آن اصول به طور مداوم در حال تکامل است. به زبان ساده، بازاریابی مدرن به سرعت حرکت می کند. بازاریاب هایی که خود را برای یادگیری و سازگاری به چالش می کشند، آنهایی هستند که پیشرفت می کنند.
 
5. به حداکثر رساندن کارایی از طریق فناوری بازاریابی و اتوماسیون
ما برای بهبود راه رسیدن به مخاطبان خود صرفاً به فناوری تکیه نمی کنیم. ما همچنین برای تبدیل شدن به بازاریابان کارآمدتر به پیشرفت‌های فناوری بازاریابی و اتوماسیون روی می‌آوریم.
این ابزارها با حذف کارهای دستی تکراری، راه‌اندازی جریان‌های کاری ارتباطی، مدیریت رسانه‌های اجتماعی، ردیابی عملکرد، و تنظیم کمپین‌های تبلیغاتی دیجیتال (و خیلی چیزهای دیگر)، کارایی منابع و سرمایه‌گذاری‌های بازاریابی را به حداکثر می‌رسانند. به میزان بالقوه 451 درصد افزایش در سرنخ های واجد شرایط!
بر اساس ارقام مارکتو (تشدید داره )، 76 درصد از شرکت هایی که اتوماسیون بازاریابی را پیاده سازی می کنند، در سال اول بازده سرمایه گذاری خود را دارند. نه تنها این، بلکه 44 درصد از آنها تنها ظرف شش ماه بازدهی را مشاهده می کنند.
هر شرکتی – مهم نیست چقدر بزرگ یا کوچک – کوه ها را جابجا می کند تا شاهد این نوع پیشرفت باشد. خبر خوب این است که این فناوری به طور گسترده در دسترس است و با سرعتی سریع در حال گسترش و پیشرفت است. در سال 2020، 8000 پیشنهاد فناوری بازاریابی وجود داشت، در مقایسه با تنها 1876 مورد در سال 2015.
با وجود همه این راه‌حل‌ها که برای جایگاهی رقابت می‌کنند، برندها به سادگی باید تعیین کنند که کدام یک برای بازی نهایی آنها مناسب است.
پس از انجام این کار، سخت‌ترین تصمیم این است که کدام ابتکارات باید در هنگام تخصیص مجدد بودجه‌ها و منابع بازاریابی تازه آزاد شده اولویت داشته باشند.
 
6. آموزش ورودی را با تبلیغات بیرونی ترکیب کنید
ما به‌خوبی وارد عصر اطلاعات شده‌ایم، به این معنی که مشتریان بالقوه قبل از تصمیم‌گیری درباره خرید، تحقیقات بیشتری نسبت به قبل انجام می‌دهند.
در واقع، 81 درصد از خریداران قبل از خرید، تحقیقات آنلاین انجام می دهند و بیش از 70 درصد از خریداران B2B قبل از تماس با نماینده فروش، نیازهای خود را به طور کامل تعریف می کنند.
فرقی نمی کند مشتری شما صاحب خانه جدیدی باشد که نظرات درباره تشک را مقایسه می کند یا تصمیم گیرنده شرکتی که به دنبال راه حل فناوری سازمانی است. خریداران امروزی قبل از انجام تحقیقات قابل توجهی حرکتی انجام نمی دهند و اکثریت قریب به اتفاق این تحقیقات به صورت آنلاین انجام می شود.
81 درصد از خریداران قبل از خرید تحقیقات آنلاین انجام می دهند.
بازاریابی درونگرا به برندها این امکان را می دهد که در این تحقیق و در عین حال شکل دادن به ادراکات و ایجاد اعتماد در هر مرحله از سفر جذب مشتری، کمک کنند. اما این صرفاً یک عمل خیرخواهانه نیست. هزینه سرنخ های ورودی 61 درصد کمتر از سرنخ های خروجی است.
با وجود مزایای مقرون به صرفه آن، بازاریابان مدرن می دانند که ورودی نمی تواند به طور کامل جایگزین خروجی شود. بازاریابی درونگرای واقعی برای ایجاد حرکت به زمان نیاز دارد.
بازاریابی برونگرا این تلاش‌ها را با ایجاد آگاهی از برند و اغلب نتایج سریع‌تر افزایش می‌دهد.
مانند همه چیزهای بازاریابی مدرن، نکته کلیدی یافتن تعادلی است که برای برند شما، مشتریان و البته بودجه شما بهترین کار را دارد.
 
7. اندازه گیری و تجزیه و تحلیل عملکرد بازاریابی
بازاریابی یک سرمایه گذاری است و سرمایه گذاری ها با بازده سنجیده می شوند، واقعیتی است که جنبش «داده های بزرگ» مستحکم شده است.
98 درصد از CMOها اندازه گیری بازگشت سرمایه را به عنوان نگرانی شماره یک خود ذکر می کنند. با این حال، مهم نیست که ابزارهای تجزیه و تحلیل داده‌ها چقدر پیشرفته می‌شوند، بخش‌های خاصی از بازاریابی همیشه با اندازه‌گیری آسان مخالفت می‌کنند.
مطمئنا، ظهور گوگل و ابزارهای بی پایان تجزیه و تحلیل، درک اسناد بازاریابی را بسیار آسان کرده است. اما سایر ابتکارات بازاریابی – مانند استراتژی و توسعه برند – می تواند برای ارزیابی پیچیده تر باشد، به خصوص در کوتاه مدت. این یک مصیبت غیر معمول نیست.
اما بازاریاب مدرن تسلیم نمی شود. ما سخت کار می‌کنیم تا فرآیندها و چارچوب‌هایی بسازیم تا قابلیت‌های اندازه‌گیری را اندازه‌گیری کنیم، KPIها را به نتایج کسب‌وکار متصل کنیم، شناسایی کنیم که چه چیزی کار می‌کند (یا نیست)، و مسیر را بر اساس بینش‌ها تغییر دهیم.
در حالی که تلاش برای شفافیت 100 درصد اسناد ممکن است گاهی اوقات اشتباه باشد، ارزشی که بینش‌های مبتنی بر داده در شکل‌دهی و به حداکثر رساندن بازده برنامه‌های بازاریابی دارند، قابل انکار نیست.
 
8. اهرم اجرای تکراری و بهینه سازی
یک استراتژی بازاریابی مدرن هرگز واقعاً از خط پایان عبور نمی کند!
ما دائماً در حال بررسی کانال‌های جدید هستیم، ابزارها و فناوری‌های نوآورانه را به کار می‌گیریم، با تغییرات بازار سازگار می‌شویم، از رقبا پیشی می‌گیریم، و استراتژی‌ها و راه‌حل‌های خلاقانه‌ای را بهبود می‌دهیم که می‌توانند کمی کامل‌تر باشند.
این وضعیت ثابت حرکت باعث شده است که بسیاری از تیم ها از رویکرد بازاریابی چابک استقبال کنند. از بخش‌های بازاریابی که هنوز چابک نشده‌اند، 91 درصد می‌گویند که در 12 ماه آینده برنامه‌ریزی می‌کنند. با دلایل خوب، بازاریابی چابک موفقیت پروژه، بهره وری، رضایت شغلی و درآمد را افزایش می دهد.
برندهایی که مطابق با رویکرد چابکی هستند که شامل اجرای تکراری و بهینه‌سازی می‌شود، می‌توانند به سرعت به تهدیدات جدید پاسخ دهند و در عین حال از بینش‌ها و فرصت‌های تازه بهره ببرند.
رویکرد چابک می تواند به روز رسانی سریع یک کمپین موجود را بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها تسهیل کند. یا ممکن است یک تیم را توانمند کند که از یک کمپین از قبل برنامه ریزی شده به یک فرصت جدید تبدیل شود.
مهم نیست که اجرا چقدر پیامد دارد، این چرخه تکراری به برندها اجازه می دهد تا عملکرد بازاریابی خود را به حداکثر برسانند.
اگرچه عناصر زیادی وجود دارد که یک بازاریابی مدرن را تشکیل می‌دهد، اما همه آنچه که به سمت آن سوق می‌دهیم، ایجاد تجربه‌ای از برند است که مشتریان را درگیر می‌کند و بر رشد سازمانی تأثیر می‌گذارد.
این موارد را در نظر داشته باشید تا شما گام های بیشتری جلوتر از رقبایتان رفته باشید.
تا آنجا پیش بروید که هشت اصل فلسفه بازاریابی مدرن را بپذیرید.
مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟

یک کسب و کار بدون اهداف و اهداف بلندمدت برای تعیین جهت شرکت، تمرکز تلاش ها و کسب مزیت رقابتی تلاش خواهد کرد. برای تعیین و دستیابی به این اهداف، مهم است که بدانیم مدیریت استراتژیک چیست و چگونه آن را اجرا کنیم.

مدیریت استراتژیک توانایی یک سازمان برای تدوین و اجرای اهداف و ابتکارات عمده از طرف سهامداران خود است که ممکن است شامل سهامداران، مدیران اجرایی، کارکنان، مشتریان، جوامع و تامین کنندگان باشد.

اگرچه تعیین اهداف ممکن است کار ساده ای به نظر برسد، اما مطمئناً اینطور نیست. اغلب، ذینفعان، اولویت های رقابتی دارند و باید همه را در نظر بگیرند، در حالی که از سودآوری و موفقیت شرکت نیز اطمینان حاصل کنند. به همین دلیل، کسانی که مدیریت استراتژیک را در یک تجارت انجام می دهند، باید دارای تخصص مدیریت استراتژیک باشند.

با مدیریت استراتژیک موثر، سازمان ها می توانند پیشرفت کنند. 

به زبان ساده، مدیریت استراتژیک مدیریت منابع یک شرکت برای دستیابی موفقیت آمیز به اهداف و مقاصد آن است. این یک برنامه اقدام برای اطمینان از تحقق اهداف عملکرد و ادامه رشد کسب و کار است. مدیریت استراتژیک با تدوین برنامه‌ها و سیاست‌ها برای دستیابی به اهداف و تخصیص منابع برای اجرای برنامه‌ها، جهت کلی را فراهم می‌کند. در نهایت، مدیریت استراتژیک برای سازمان‌ها وجود دارد که بتوانند مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود کسب کنند.

مفهوم مدیریت استراتژیک ریشه در تئوری اقتصادی دهه 1950 مبتنی بر رویکردهای صنعتی – سازمانی دارد. پیتر دراکر، پدر مدیریت مدرن، معتقد بود که تعیین اهداف و نظارت بر رشد شرکت باید در کل سازمان از بالا تا پایین نفوذ کند.

کوچک یا بزرگ بودن یک سازمان در مورد مدیریت استراتژیک بی اهمیت است. حتی کوچک‌ترین شرکت‌ها نیز باید بدانند که چقدر در صنعت خود مؤثر هستند و اقدامات مناسب را برای دستیابی به نتیجه دلخواه خود برای آینده انجام دهند.

مدیریت استراتژیک از منظر مالی و غیر مالی برای سازمان ها با هر اندازه ای مهم است.

مدیریت استراتژیک در سازمان ها مهم است زیرا:

مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا تفکر کوتاه مدت را پشت سر بگذارد و آینده شرکت را استراتژی کند

مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا مسئولیت های خود را انجام دهد (به ویژه اگر یک شرکت بورسی باشد)، از جمله تعهدات نظارتی و گزارشگری.

مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می‌کند تا پیشرفت خود را در برابر برنامه‌های بلندمدت (برخلاف برنامه‌ریزی استراتژیک که عموماً به عنوان یک برنامه یک‌بار مصرف در نظر گرفته می‌شود) ایجاد و نظارت کند و در نتیجه کارایی عملیاتی و سودآوری بیشتری را به همراه دارد.

در بازاری که محیط های کاری به طور مداوم از طریق نوآوری های فناورانه مختل می شوند، مدیریت استراتژیک می تواند کلیدی برای ارائه یک نتیجه ثابت باشد.

مدیران شرکت با درک قوی از محصولات یا خدمات سازمان خود و دیدگاهی عمیق از آنچه رقبای اصلی آنها در آینده انجام خواهند داد، می توانند تصمیمات تجاری به موقع را پیش بینی و برنامه ریزی کنند. همچنین به این معنی است که آنها می توانند برای فرصت های آینده و خطرات احتمالی آماده شوند.

توسعه چشم انداز استراتژیک مستلزم درک روندهای جهانی، چشم انداز رقابتی و انتظارات ذینفعان است. هنگامی که یک شرکت می داند ماموریت خود چیست، می توان منابع مناسب را برای دستیابی به آن برنامه تخصیص داد. از طریق تصمیم گیری استراتژیک و تعهد به برنامه ریزی استراتژیک، سازمان ها می توانند موقعیت رقابتی بلندمدت خود را تقویت کنند.

جدا از منافع مالی، مدیریت استراتژیک می تواند انگیزه محل کار را نیز افزایش دهد. تعیین اهداف مؤثر برای کارکنان و مشارکت دادن آنها در اهداف سازمانی می تواند عملکرد کلی را بهبود بخشد.

مطالعات نشان می‌دهد که با همسو شدن اهداف، عملکرد کارکنان و کسب‌وکار افزایش چشمگیری پیدا می‌کند.

با این حال، تنها ایجاد و اجرای یک برنامه مدیریت استراتژیک کافی نیست. شرکت هایی که به طور مستمر نتایج رویکرد استراتژیک خود را اندازه گیری و بررسی می کنند، احتمال موفقیت بیشتری دارند و عملکرد مالی بهبود یافته را مشاهده می کنند. شرکت‌هایی که ارزیابی می‌کنند که آیا طبق نقشه شرکت خود عمل می‌کنند یا خیر، می‌توانند به نیروهای بازار که به سرعت در حال تغییر هستند پاسخ دهند. آنها می توانند شرکت را در مسیر استراتژیک که قبلاً ترسیم کرده اند حرکت دهند.

کسب و کارها باید بدانند مدیریت استراتژیک چیست و چگونه آن را پیاده سازی کنند. مراحل مختلفی در فرآیند مدیریت استراتژیک وجود دارد که سازمان ها می توانند برای اجرای استراتژی ها دنبال کنند.

مرحله 1: هدف استراتژیک

اجرای موفقیت آمیز مدیریت استراتژیک با هدف استراتژیک شروع می شود: تعریف اهداف سازمانی و استفاده از آنها به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد و پیشرفت.

چشم انداز و جهت یک سازمان باید مشخص، قابل اجرا و قابل اندازه گیری باشد. این نقطه ای است که در آن شرکت ها تمرکز تجاری آینده خود را ترسیم می کنند – چه سودآوری، ثروت سهامداران یا رهبری بازار.

مرحله 2: شکل گیری استراتژی

مرحله بعدی شامل تدوین یک استراتژی است و این نیاز به بررسی سلامت شرکت از طریق تجزیه و تحلیل SWOT دارد. اینجا جایی است که شرکت‌ها خود را از نظر قانونی بررسی می‌کنند و به محیطی که در آن فعالیت می‌کنند نگاه می‌کنند: داخلی و خارجی. این تحلیل استراتژیک بر نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای شرکت تمرکز دارد. از طریق این فرآیند، یک سازمان می تواند تعیین کند که چه کاری را بهتر از رقبا انجام می دهد، چه چیزی را باید بهبود بخشد و رقبای خود چه مزایایی دارند. سپس این به آنها کمک می کند تا ایده هایی را در مورد چگونگی پیشی گرفتن از رقبا و پاسخ به شرایط متغیر بازار ایجاد کنند.

مرحله شکل‌گیری استراتژی همچنین جایی است که شرکت‌ها تعیین می‌کنند کجا هستند و کجا می‌خواهند باشند. هنگامی که ارزیابی انجام شد، زمان اجرای استراتژی فرا می رسد.

مرحله 3: اجرای استراتژی

طرح سازمانی شروع خوبی برای مدیریت استراتژیک است، اما باید عملی شود. برای اطمینان از بقا، رشد و توسعه یک شرکت، استراتژی ها باید در عمل اعمال شوند. تخمین زده می شود که بیش از 60 درصد از استراتژی ها با موفقیت اجرا نمی شوند. موفقیت مستلزم:

توسعه ساختارها و سیستم ها

تخصیص منابع

نظارت بر مدیریت تغییر

توسعه استراتژی های مدیریت ریسک

توسعه فرآیندهای تصمیم گیری

توسعه قابلیت های مدیریت پروژه

تقویت قابلیت های رقابتی

استراتژی های ارتباطی

مدیریت منابع انسانی با همسو کردن نقش های فردی با اهداف عملکرد

عملکرد پاداش دهنده است.

اجرای برنامه‌های استراتژیک به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا فرصت‌های جدید را کشف کنند و تمام جنبه‌های یک شرکت: افراد، استراتژی و عملیات را در یک راستا قرار دهند.

مرحله 4: ارزیابی استراتژی

مرحله نهایی مدیریت استراتژیک، تجزیه و تحلیل و ارزیابی نتایج به دست آمده از طریق فرآیند استراتژیک است. با اندازه‌گیری عملکرد یک استراتژی سازمانی، شرکت‌ها می‌توانند تصمیم بگیرند که آیا در مسیر باقی بمانند، اقدامات را اصلاح کنند یا با شرایط متغیر بازار سازگار شوند. این یک فرآیند مداوم است که به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا معیارهای عملکرد را بررسی کرده و در صورت لزوم مداخلاتی را انجام دهند.

ارزیابی برنامه استراتژیک تصویری از شکست های احتمالی و اینکه آیا تغییر جهت در چشم انداز کلی شرکت مورد نیاز است یا خیر را ارائه می دهد. برای شرکت ها مهم است که به طور دوره ای استراتژی خود را بررسی کنند و تعیین کنند که چه چیزی کار می کند.

برای موفقیت، هر شرکتی نیاز به پیاده سازی مدیریت استراتژیک دارد.

 این بسته به شرکت، می تواند بسیار متفاوت به نظر برسد.

در اینجا دو مثال از مدیریت استراتژیک موثر آورده شده است.

تسلا

تسلا، برند خودروهای الکتریکی ایلان ماسک، نمونه ای از مدیریت استراتژیک منحصر به فرد و پرخطر است.

برای موفقیت در صنعت خودرو، ارائه خدمات به بازار انبوه و مصرف کنندگان کم هزینه ضروری است. به عنوان مثال، مشتریان معمولاً خودروهایی می خواهند که قیمت آنها کمتر از 45351 دلار استرالیا باشد. با این حال، تسلا با استفاده از یک استراتژی بلند مدت موفق شده است، ابتدا یک خودروی گران قیمت بسازد.

تسلا با سرمایه گذاری در ساخت خودروهای برقی گران قیمت و ایجاد یک برند رشک برانگیز، به یکی از شناخته شده ترین شرکت های جهان تبدیل شده است.

Airbnb

ضرب المثل استارتاپ ها این است که «همه چیز باید مقیاس پذیر باشد». با این حال، از طریق مدیریت استراتژیک هوشمندانه، Airbnb ثابت کرد که این نیازی به درستی ندارد – حداقل در ابتدا.

Airbnb از زمانی شروع کرد که بنیانگذاران آن تصمیم گرفتند چند تشک در خانه های خود اجاره کنند. این یک مفهوم مناسب به نظر می رسید، بنابراین آنها یک پلت فرم برای دیگران ایجاد کردند تا همین کار را انجام دهند.

در ابتدا رزروهای زیادی وجود نداشت. کسانی که اتاق‌های اضافی را فهرست کرده بودند، عکس‌های غیرجذابی می‌گرفتند و این به این معنی بود که مشتریان کافی را جذب نمی‌کردند.

بنیانگذاران Airbnb اقدام غیرمعمولی را انجام دادند و با میزبانان تماس گرفتند و از آنها پرسیدند که آیا می توانند از دوربین خود برای گرفتن عکس های حرفه ای استفاده کنند.

اگرچه این راه حل مطمئناً پایدار یا مقیاس پذیر نبود، اما کار کرد. آن چند لیست اول که به خوبی عکاسی شده بودند منجر به افزایش قابل ملاحظه کشش شدند.

 

اما مهارت های مورد نیاز برای مدیریت استراتژیک موفق چیست؟

مدیران و  رهبران شرکت ها باید مهارت‌های مناسب را برای اثربخشی کسب و کارشان توسعه دهند. به هر حال، این موضوع در مورد تصمیم گیری های کلیدی، غلبه بر موانع و استفاده از فرصت ها است.

برخی از این مهارت ها عبارتند از:

تجزیه و تحلیل. رهبران استراتژیک باید بتوانند شرایط و متغیرهای پیچیده را هنگام تصمیم گیری و ایجاد استراتژی درک کنند.

رهبری. رهبران استراتژیک باید بدانند که چگونه به طور موثر تیم های خود را مدیریت کنند و بهترین ها را در کارمندان خود به نمایش بگذارند.

ارتباط. رهبران استراتژیک باید با ذینفعان و کارکنان درگیر شوند تا راهبردهای مشخص شده خود را تسهیل کنند.

تطبیق پذیری. رهبران استراتژیک باید در توسعه شخصی و حرفه ای مستمر شرکت کنند و خود و تیم هایشان را به چالش بکشند تا پیشرفت کنند.

مدیریت استراتژیک: کمک به شرکت ها برای موفقیت

کسب‌وکارها در هر اندازه به رهبرانی نیاز دارند که درک کنند چگونه مدیریت، رهبری و استراتژی‌های موفقیت‌آمیز داشته باشند تا اطمینان حاصل کنند که سازمان‌هایشان به‌طور موثر تغییرات را مدیریت کرده و برای ذینفعان، در حال حاضر و در آینده ارائه می‌کنند.

اگر به دنبال یک حرفه مدیریت استراتژیک هستید، باید مطمئن شوید که مهارت های مدیریت استراتژیک را آموخته اید

 

 

تحلیل جامع بازاریابی ایمیل

تحلیل جامع بازاریابی ایمیل سرد

بازاریابی ایمیل سرد روشی شناخته شده برای شرکت هایی است که به دنبال ارتباط با مشتریان یا مشتریان احتمالی هستند. اگرچه این روشی موثر برای ایجاد سرنخ و افزایش فروش است، اما چالش‌های خاص خود را دارد. در این تحلیل کامل، مزایا و معایب بازاریابی ایمیل سرد را بررسی خواهیم کرد

مزایا:

مقرون به صرفه:

بازاریابی سرد از طریق ایمیل یک روش مقرون به صرفه برای دستیابی به یک جامعه بزرگ است. در مقایسه با تکنیک های تبلیغات سنتی مانند تبلیغات در تلویزیون یا در چاپ ایمیل ارسال ایمیل مقرون به صرفه است. اگر ابزار مناسبی در اختیار داشته باشید، شرکت‌ها می‌توانند ایمیل‌های سفارشی‌سازی شده را برای هزاران کاربر، بدون صرف هزینه‌های گزاف، توسعه دهند و ارسال کنند.

مقیاس پذیری:

بازاریابی از طریق ایمیل سرد قابل تطبیق است. اگر یک استارت آپ کوچک یا یک شرکت بزرگ هستید، می توانید کمپین های خود را متناسب با اندازه شرکت و اهداف آن سفارشی کنید. مقیاس‌پذیری به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا با گسترش، دسترسی خود را گسترش دهند و به مخاطبان و بازارهای جدید دست یابند.

گسترش هدفمند:

ایمیل‌های سرد به کسب‌وکارها اجازه می‌دهند بر روی بخش‌ها یا گروه‌های خاصی از مخاطبان هدف خود تمرکز کنند. با استفاده از تجزیه و تحلیل داده ها و نمایه ساز، متخصصان بازاریابی می توانند پیام های هدفمندی را ایجاد کنند که متناسب با اولویت ها و نیازهای فرد باشد. این روش هدف گذاری شانس تبدیل و تعامل را افزایش می دهد.

معیارهای قابل پیگیری:

پلتفرم های بازاریابی ایمیلی تجزیه و تحلیل دقیقی را ارائه می دهند که به کسب و کارها اجازه می دهد اثربخشی کمپین ها را نظارت کنند. معیارهایی مانند نرخ باز کردن، نرخ کلیک و نرخ تبدیل اطلاعات مفیدی در مورد آنچه کار می کند و آنچه می تواند بهبود یابد ارائه می دهد. این روش تجزیه و تحلیل مبتنی بر داده ها امکان بهینه سازی مداوم کمپین های بازاریابی ایمیلی را فراهم می کند.

امکانات اتوماسیون:

ابزارهای اتوماسیون به شما امکان ایجاد و اجرای کمپین های بازاریابی ایمیل سرد را می دهند. کسب‌وکارها می‌توانند کمپین‌های ایمیلی را برنامه‌ریزی کنند و مخاطبان خود را تقسیم‌بندی کنند و بر اساس رفتار کاربر پیام‌های خودکار ارسال کنند. این نه تنها کارآمد است، بلکه ارتباط سریع و مداوم با مشتریان احتمالی را تضمین می کند.

دسترسی جهانی:

ایمیل مارکتینگ سرد قادر است از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته و به کسب و کارها این امکان را می دهد تا به مخاطبان گسترده ای دست یابند. این امر به ویژه برای شرکت هایی که تجارت الکترونیکی دارند یا محصولات و خدمات دیجیتالی ارائه می دهند مفید است. برقراری ارتباط با مشتریان بالقوه در سراسر جهان می تواند به طور چشمگیری دسترسی به بازار را افزایش دهد.

معایب:

خطر اسپم:

یکی از اصلی‌ترین نکات منفی ایمیل‌های سرد، احتمال علامت‌گذاری به عنوان اسپم است. ایمیل‌های کم‌تکرار می‌توانند منبعی برای تحریک کاربران باشند و به اعتبار یک شرکت آسیب بزنند. برای جلوگیری از این امر، شرکت ها باید مطمئن شوند که کمپین های بازاریابی ایمیلی آنها با قوانین ضد هرزنامه مربوطه مطابقت دارد و بر ارائه ارزش به گیرندگان تمرکز کنند.

نرخ تبدیل پایین:

کمپین های ایمیل سرد معمولا نرخ تبدیل کمتری نسبت به تکنیک های تولید سرنخ گرم دارند. ایجاد اعتماد و اعتبار با کسانی که هیچ رابطه قبلی با شرکت ندارند می تواند دشوار باشد. ممکن است قبل از اینکه یک مشتری بالقوه مایل به خرید یا انجام تصمیم مورد نظر باشد، چندین تعامل لازم است.

وقت گیر:

هنر ایجاد کمپین های ایمیل سرد شخصی و کارآمد می تواند زمان زیادی را ببرد. انجام تحقیق و شناسایی مخاطبان هدف، تدوین محتوای جذاب و هماهنگی پیگیری ها مستلزم آماده سازی و اجرای دقیق است. در برخی موارد ROI ممکن است برای توجیه تلاش و زمان صرف شده کافی نباشد.

وابستگی به قابلیت تحویل ایمیل:

موفقیت یک کمپین بازاریابی ایمیل سرد به توانایی ارسال ایمیل بستگی دارد. اگر ایمیل ها در پوشه اسپم گم شوند یا تحویل داده نشوند، کارایی کمپین با مشکل مواجه می شود. حفظ شهرت مثبت برای فرستنده و رعایت بالاترین استانداردها برای غلبه بر مشکلات مربوط به قابلیت تحویل، حیاتی است.

خطرات مطابقت قانونی:

بازاریابی ایمیل سرد باید با قوانین سختگیرانه ای مانند مقررات عمومی حفاظت از داده ها (GDPR) در اروپا و قانون CAN-SPAM در ایالات متحده مطابقت داشته باشد. نقض این قوانین می تواند منجر به مجازات های قانونی مانند مجازات شود. شرکت ها باید از قوانین آگاه باشند و از آنها تبعیت کنند تا از خطرات قانونی دور بمانند.

شخصی سازی محدود:

اگرچه شخصی‌سازی جنبه مهمی از بازاریابی سرد از طریق ایمیل است، اما محدودیت‌هایی در نحوه برقراری ارتباط یک کسب‌وکار با مشتری بالقوه‌ای که هرگز قبلاً با نام تجاری شرکت نداشته است، وجود دارد. برای اینکه یک رابطه واقعی باشد، به چیزی بیش از ایمیل های شخصی نیاز دارد. برخی از مشتریان بالقوه ممکن است در پاسخ به ایمیل های ناخواسته راحت نباشند.

در پایان، ایمیل مارکتینگ سرد مزایا و چالش‌هایی را به همراه دارد. کارایی، هزینه و رویکرد هدفمند آن را به ابزاری موثر برای انواع مشاغل تبدیل می کند. با این حال، خطر نام‌گذاری هرزنامه، نرخ تبدیل پایین و چارچوب زمانی و الزامات قانونی برای انطباق، دلایل اصلی شرکت‌ها برای جدی گرفتن بازاریابی ایمیل سرد و با برنامه‌ریزی و اجرای دقیق است. زمانی که شرکت‌ها مزایا و معایب بازاریابی ایمیل سرد را درک کنند، می‌توانند تصمیمات آگاهانه‌ای در مورد اینکه آیا بازاریابی ایمیل سرد با استراتژی کلی آنها برای بازاریابی و اهداف مطابقت دارد یا خیر، اتخاذ کنند.

روندهای بازاریابی دیجیتال 2024

روندهای بازاریابی دیجیتال 2024

در سالی که یک سالگرد دنیای دیجیتال در حال تغییر را جشن می گیریم، برای بازاریابان و کسب و کارها بسیار مهم است که از روندها جلوتر باشند. سال 2024 بازاریابی در عصر دیجیتال را تغییر خواهد داد و راه‌های جدیدی برای انجام کسب‌وکار و استراتژی‌هایی که موفقیت بازاریابی آنلاین را بازتعریف می‌کنند، وارد می‌کند.

بیایید مهم ترین تحولاتی را که انتظار می رود چشم انداز بازاریابی دیجیتال را در چند سال آینده مشخص کند، مرور کنیم.

دیجیتال مارکتینگ

1. شخصی سازی مبتنی بر هوش مصنوعی


هوش مصنوعی (AI) در دنیای بازاریابی دیجیتال جدید نیست، اما کاربرد آن به سرعت در حال گسترش است. در سال 2024، هوش مصنوعی برای شخصی سازی بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد و تجربیات مناسب برای هر کاربر ارائه می دهد. از توصیه‌های محتوای فردی گرفته تا تطبیق پویا رابط‌های وب با رفتار کاربران، هوش مصنوعی نقش کلیدی در افزایش تجربه کاربر و نرخ تبدیل خواهد داشت.

2. تسلط بر محتوای تعاملی


تعامل کاربر در بالای خط برای تاکتیک های بازاریابی آنلاین موثر است. محتوای تعاملی، از جمله نظرسنجی، آزمون‌ها، یا تجربیات واقعیت افزوده، در سال 2024 در دستور کار قرار می‌گیرد. این قالب‌ها نه تنها توجه بینندگان را جلب می‌کنند، بلکه مشارکت فعال را تحریک می‌کنند و در نتیجه تجربه‌ای فراگیرتر برای برند ایجاد می‌کنند.

3. بهینه سازی جستجوی صوتی


با ظهور دستگاه هایی که می توانند توسط دستیارهای صوتی و مجازی فعال شوند، بهینه سازی استفاده از جستجوهای صوتی گزینه ای نیست. بازاریابان باید استراتژی ها و محتوای SEO خود را تغییر دهند تا جستجوهای طبیعی در زبان را در نظر بگیرند. محتوای مرتبط و محاوره ای کلید تضمین آن موقعیت مطلوب در نتایج جستجوهای صوتی است.

4. بازاریابی پایدار و اخلاقی


عموم مردم از پیامدهای اخلاقی و زیست محیطی که در تصمیمات خود می گیرند آگاه تر می شوند. در سال 2024، شرکت ها باید با شیوه های پایدار و اخلاقی هماهنگ شوند. کمپین های بازاریابی دیجیتال شفافیت در زنجیره تامین، ابتکارات سبز و مسئولیت اجتماعی را برجسته می کند که با بازاری که به مصرف آگاهانه ارزش می دهد، طنین انداز می شود.

5. تکامل محتوای ویدیویی


محتوای ویدیویی همچنان محبوب ترین است، با این حال، توسعه آن هنوز کامل نشده است. ویدیوهای کوتاه، پخش جریانی زنده و ویدیوهای 360 درجه همه جانبه بازیگران اصلی در سال 2024 خواهند بود. برندها بر تولید ویدیوهای جذاب و با کاربری آسان تمرکز خواهند کرد که بینندگان مورد نظر را در پلتفرم های مختلف جلب می کند.

6. ادغام تجارت اجتماعی


پلتفرم های اجتماعی به چیزی بیش از شبکه ای از سایت ها تبدیل شده اند. آنها به کانال های فروش قدرتمندی تبدیل شده اند. در سال 2024، دنیای تجارت اجتماعی با ترکیب ویژگی‌هایی مانند خریدهای درون‌برنامه‌ای، تجارت زنده، خرید درون‌برنامه‌ای و پست‌هایی که می‌توان خریداری کرد، بیشتر ادغام خواهد شد. برندها باید تجربه خرید یکپارچه را در پلتفرم های رسانه های اجتماعی ایجاد کنند تا از این روند سود ببرند.

بازاریابی و فروش

همسویی بازاریابی و فروش

همسویی بازاریابی و فروش برای موفقیت هر کسب‌وکاری بسیار مهم است، زیرا تجربه خریدار اغلب با بازاریابی شروع می‌شود و هرگونه تعامل منفی می‌تواند پیش از موعد به معامله پایان دهد. اغلب اوقات، انگار قرار است بازاریابی و فروش در یک تیم باشد، اما هر کدام بازی‌های خود را اجرا می‌کنند. در واقع، طبق داده‌های لینکدین، 60% از تیم‌ها معتقدند ناهماهنگی بین فروش و بازاریابی می‌تواند به عملکرد مالی آسیب برساند. با این حال، با وجود اهمیت آن، بسیاری از شرکت ها هنوز برای دستیابی به همکاری مناسب بین این دو بخش تلاش می کنند.

برخی از مشکلات رایج در مورد ناهماهنگی بین این دو تیم عبارتند از فقدان ارتباطات واضح و اهداف مشترک، استفاده ناکافی از فناوری و داده ها و انگیزه ها و معیارهای مختلف.

در اینجا، دلایلی را بررسی می کنیم که چرا بازاریابی و فروش باید با هم کار کنند و شرکت ها چه کاری می توانند برای بهبود تعادل انجام دهند.

مسئولیت پذیری را با یک تابلوی امتیاز مشترک هدایت کنید


تیم‌های فروش و بازاریابی اغلب انگیزه‌های متفاوتی دارند و با معیارهای مختلفی اندازه‌گیری می‌شوند، که می‌تواند منجر به اولویت‌های متضاد و عدم همسویی شود. به عنوان مثال، تیم بازاریابی بر روی تولید سرنخ برای رسیدن به KPI خود متمرکز است، در حالی که تیم فروش بر بستن معاملات متمرکز است. برای اینکه این دو با هم کار کنند، بازاریابی باید اطمینان حاصل کند که مشتریان بالقوه ایده آل را هدف قرار می دهد و این افراد بالقوه قبل از انتقال آنها به قیف فروش برای دستیابی به معامله و افزایش درآمد، از درجه بالایی از علاقه و قدرت خرید برخوردار هستند.

بدون پروتکل های اندازه گیری برای تجزیه و تحلیل نتایج تعامل خریدار، ممکن است رسیدن به اهداف معیار دشوار باشد. فروش باید بازخوردی در مورد درخواست‌ها و تعامل خریدار ارائه دهد، در حالی که بازاریابی باید عملکرد محتوا را گزارش کند. به جای دو بخش که به طور مستقل کار می کنند، بازاریابی و فروش باید به عنوان یک تیم مشارکتی عمل کنند، با معیارها و فناوری مشترک که می تواند ارزشی را برای خریدار باهوش تر و تحصیل کرده امروزی ایجاد کند.

همکاری عمدی و پیشگیرانه


تیم های فروش و بازاریابی باید برای درک اهداف یکدیگر با هم همکاری کنند. سازمان ها باید جلسات ماهانه ای را با هر دو تیم ترتیب دهند تا درباره دریافت محتوا، بازخورد و مواد بازاریابی جدید توسط خریداران بحث کنند. فروش و بازاریابی دو بخش از سفر خریدار را نشان می دهد که ارزش یک محصول یا خدمات را تعیین می کند، بنابراین ضروری است که همکاری واضحی بین تیم ها وجود داشته باشد. وقتی تیم‌های بازاریابی و فروش از سفر مشتری با تحقیقات و سایر مواد پشتیبانی می‌کنند، می‌توانند از آن به روشی پویا برای تعامل و خوشحالی خریداران استفاده کنند و فرصتی برای آنها باقی نمی‌گذارد تا وارد مرحله بعدی نشوند.

ارتباط شفاف، اعتماد، تفاهم و اهداف مشترک بین دو تیم باید ایجاد شود تا موفقیت حاصل شود. برای بهبود همکاری، برای تیم‌ها ضروری است که معیارها و معیارهای واضحی ایجاد کنند، به طور منظم اطلاعات را با هم ارتباط برقرار کنند و به اشتراک بگذارند، و برای شناسایی و غلبه بر هر چالشی با یکدیگر همکاری کنند. بدون این، تیم بازاریابی ممکن است از نیازهای خاص تیم فروش آگاه نباشد یا برعکس.

زمانی که بازاریابی و فروش کاملاً هماهنگ باشند، تجربه خریدار به میزان قابل توجهی بهبود می یابد. خریداران برای ادامه مسیر برای خرید هیجان‌زده می‌شوند، زیرا می‌توانند ارزش محصول یا خدمات را از طریق محتوای قانع‌کننده، آموزنده و کاملاً متناسب با آنچه که برای موفقیت نیاز دارند، ببینند.

ابزارهای مناسب تفاوت را ایجاد می کنند


ناهماهنگی داخلی ممکن است ناشی از استفاده ناکافی از فناوری و داده باشد. بدون ابزارها و سیستم‌های مناسب برای ردیابی و تجزیه و تحلیل داده‌های مشتری، همکاری موثر و تصمیم‌گیری مبتنی بر داده‌ها برای دو تیم دشوار است.

عدم استفاده از یک پلتفرم متمرکز می تواند یک مسئله کلیدی برای تیم های بازاریابی و فروش باشد. تمام محتوای بازاریابی و فروش از جمله تعامل با خریدار، آموزش و حضور و مربیگری باید در یک پلتفرم مرکزی قرار گرفته و ذخیره شود تا فرآیندها را ساده کرده و بهره وری را افزایش دهد. وقتی تیم‌های فروش محتوای مؤثری ندارند، چرخه‌های فروش طولانی‌تر می‌شوند و معاملات از بین می‌روند. تراز کردن روش های فناوری بازاریابی و فروش برای ارائه یک تجربه خریدار کارآمدتر و موثرتر بسیار مهم است.

ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی راه دیگری برای افزایش عملکرد و ساده‌سازی تعامل بین تیم‌ها هستند. خریداران بالقوه به طور فزاینده ای تحقیقات خود را خارج از تماس با یک نماینده فروش از طریق وب سایت های شخص ثالث، نظرات خریداران، وبلاگ ها، رسانه های اجتماعی و موارد دیگر انجام می دهند. در واقع، طبق گفته Forrester، 68٪ از خریداران B2B ترجیح می دهند به تنهایی به صورت آنلاین تحقیق کنند. با هوش محاوره‌ای، ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند انواع تعاملات (انسانی و غیرانسانی) را در جریان‌های کاری بازاریابی، فروش و خدمات مشتری ضبط و تجزیه و تحلیل کنند. بازاریابی و فروش برای پر کردن این شکاف و بهبود اثربخشی مهمترین کانال – فروش – به فناوری مشترک نیاز دارند.

بستن شکاف بین بازاریابی و فروش مستلزم است

به اشتراک گذاشتن دیدگاه مشترک، محتوا و فناوری مناسب برای بینش، دسترسی به تجزیه و تحلیل برای ارزیابی تأثیر محتوا و تعیین اینکه کدام محتوا فرود می‌آید و کدام نیاز به تنظیم دارد. برای بهبود همسویی، شرکت‌ها باید بر ایجاد خطوط ارتباطی روشن تمرکز کنند و به طور منظم اهداف خود را بررسی و تعیین کنند، در فناوری و ابزارهای تجزیه و تحلیل داده‌ها سرمایه‌گذاری کنند و مشوق‌ها و معیارهای روشنی را در دو بخش ایجاد کنند. با پرداختن به این چالش ها، سازمان ها تیم های خود را برای موفقیت و بهبود عملکرد کلی تشکیل می دهند.

ریبرندینگ

چگونه کسب و کارتان را ریبرندینگ کنید

ریبرندینگ چیزی بیش از تغییر لوگو یا تصویر پروفایل اینستاگرام کسب و کار شماست. این فرآیند در واقع تغییر طرز فکر مردم در مورد برند شما است. شرکت ها به دلایل مختلف، از جمله رهبری جدید، مخاطبان هدف جدید یا چشم انداز جدید شرکت، برند خود را تغییر می دهند. با این حال، صرف نظر از دلیل، تغییر نام تجاری یک کار بزرگ است و تصمیم به انجام آن را نباید به راحتی گرفت.

آیا میدانستید؟
تغییر نام تجاری فقط به معنای ارائه لوگوی جدید شرکت نیست. تغییر نام تجاری به معنای تغییر درک عمومی از سازمان شما است.

چگونه کسب و کار خود را ریبرندینگ کنید؟


تلاش‌های تغییر نام تجاری نباید عجله داشته باشند. برای ایجاد یک برنامه دقیق در مورد نحوه تغییر نام تجاری و رویدادهای مربوط به راه اندازی وقت بگذارید. اما قبل از اینکه قلم را روی کاغذ بیاورید، در مورد هر مرحله از تغییر نام تجاری خود فکر کنید.

این پنج سوال می تواند به شما کمک کند تا برندسازی مجدد کسب و کار خود را شروع کنید.

1. سوالات سخت را از خود بپرسید.
مهم است که در مورد شرکت خود فکر کنید و درک قوی از شرکت شما داشته باشید، چه کاری را بهتر از هر کسی انجام می‌دهید و می‌خواهید مشتریانتان در مورد شما چه چیزی بدانند. به مشتری فعلی خود و نوع ارزش های برند که آنها به دنبال آن هستند فکر کنید. به روز باشید و از رویدادهای جاری مطلع شوید و دریابید که در حال حاضر چه چیزی در بازار روند دارد. مشتریان در کسب و کاری مشابه شما به دنبال چه هستند؟

2. تصمیم بگیرید که چه کسی چه چیزی را اجرا خواهد کرد.
سوالات زیر را از خودتان بپرسید:

چه کسی برای ایجاد یک هدف، چشم انداز و ارزش های روشن نیاز به مشارکت دارد؟
چه کسی لوگوی شما را دوباره طراحی خواهد کرد؟
آیا نام شرکت نیاز به تغییر دارد؟
چه کسی دستورالعمل رنگ ها، فونت ها، نوشتن و طراحی را ایجاد خواهد کرد؟
چه کسی تمام عناصر جدید مانند وب سایت، علائم، وثیقه، اینترانت و فاکتورها را در سراسر شرکت پیاده سازی خواهد کرد؟
«در این فرآیند، نقش‌های مختلف مورد نیاز را در نظر بگیرید: تیم رهبری، تیم بازاریابی، طراحی، کپی‌نویسی، حقوقی و منابع انسانی.» «اگر قبلاً برندسازی مجدد را رهبری نکرده‌اید، احتمالاً عاقلانه است که یک آژانس یا مشاور برند را درگیر کنید تا شما را در این فرآیند راهنمایی کند و دیدگاهی بیرونی و حتی منابع اضافی ارائه دهد.»

3. نام تجاری جدید خود را ایجاد کنید.
این یک فرآیند سریع و آسان نیست و نباید باشد. شما می خواهید مطمئن شوید که در اولین بار آن را درست انجام می دهید. در غیر این صورت، می تواند اعتبار کسب و کار شما را تحت تاثیر قرار دهد. به دنبال نظرات مشتریان، کارمندان، شرکا، فروشندگان و موارد دیگر باشید تا مطمئن شوید که در مسیر درستی با نام تجاری جدیدی هستید که کسب و کار شما را مناسب ترسیم می کند.

هنگام ایجاد نام تجاری جدید، به این فکر کنید که چرا این کار را انجام می دهید. اگر این کار را فقط برای انتشار اخبار و جلب توجه انجام می دهید، ممکن است بخواهید در مورد آن تجدید نظر کنید.

4. اولویت بندی و تعیین اهداف.
از آنجایی که تغییر نام تجاری باید یک فرآیند آهسته و حساب شده باشد، شما نمی توانید همه کارها را یکجا انجام دهید.

داشتن یک برنامه نوشته شده برای زمانی که می‌خواهید هر بخش از برندسازی مجدد خود را تکمیل کنید، می‌تواند به همه دست اندرکاران کمک کند تا در مسیر اعلامی باقی بمانند، بنابراین اهداف و احساسات خود را در مورد برندسازی مجدد بنویسید.

5. اعلام کنید.
هنگامی که فرآیندهای بالا را تکمیل کردید، زمان آن است که تغییر نام تجاری خود را اعلام کنید. تغییر نام تجاری فرصت ایده آلی برای پیوند با فرصت های بازاریابی است.

“یک ایمیل برای مشتریان خود ارسال کنید و به آنها اطلاع دهید که چیزهای جدیدی را مشاهده خواهند کرد.” “به وضوح اهداف و استدلال خود را برای تغییر نام تجاری توضیح دهید و به آنها اطمینان دهید که خدمات عالی که قبلا دریافت کرده اند ادامه خواهد داشت. رسانه ها را درگیر کنید. یک بیانیه مطبوعاتی تهیه کنید و آن را در مقابل رسانه های کلیدی صنعت خود دریافت کنید. یک پست وبلاگ بنویسید که در مورد علت تغییر نام تجاری خود بحث کنید. این کلمه را در شبکه های اجتماعی منتشر کنید. و فروش و خدمات مشتری خود را برای نحوه اطلاع رسانی به مشتریان فعلی از تغییرات آماده کنید.”

بهتر است با مشتریان و شرکا شروع کنید زیرا آنها احتمالاً به روشی که کسب و کار شما تاکنون انجام داده است عادت کرده اند و دانش پیشرفته ای از تغییر و دلیل رخ دادن آن می خواهند.

بهترین راه برای اعلام برندسازی مجدد، فروش، تبلیغ یا مسابقه است. باید چیزی جذاب باشد که مشتریان شما را درگیر کند و تمام راه‌هایی را که تغییر نام تجاری شما برای آنها بهترین است، برجسته کند. 

از تغییر نام تجاری به عنوان فرصتی برای تقویت حضور خود در رسانه های اجتماعی و آگاه نگه داشتن عموم از تغییر استفاده کنید. تبلیغات رسانه های اجتماعی جدیدی ایجاد کنید که تلاش های شما را برای تغییر نام تجاری برجسته می کند. هدایای رسانه های اجتماعی را به عنوان انگیزه ای برای انتشار اخبار در مورد راه اندازی مجدد خود اجرا کنید. هر گونه رویداد تغییر نام تجاری را از طریق رسانه های اجتماعی برنامه ریزی کنید تا به تبلیغ آنها برای مخاطبان بیشتر کمک کنید.

مزایای بازسازی برند یا ریبرندینگ کسب و کارتان


تغییر نام تجاری شما چندین مزیت دارد. در دنیای بصری امروزی، تغییر نام تجاری می‌تواند اولین برداشت مصرف‌کنندگان از کسب‌وکار شما را تقویت کند – به‌ویژه زیرا شرکت‌ها همچنان به رقابت برای جلب توجه مصرف‌کننده در بازاری که به طور فزاینده‌ای اشباع شده و رقابتی است، بسیار مهم است.

برندهای معروف مانند Old Spice با افزایش مخاطبان خود از طریق تغییر نام تجاری، حاشیه سود را افزایش داده اند. زمانی که Old Spice در سال 2010 فرآیند تغییر برند خود را آغاز کرد، یک کمپین تبلیغاتی فروش محصول را تا 60 درصد افزایش داد زیرا توجه زوج ها و زنان را به خود جلب کرد. این شرکت همچنین از رکوردشکنی ترافیک وب سایت و افزایش تعداد مشترکین کانال یوتیوب خود خبر داد.

شاید مهم‌تر از همه، تغییر نام تجاری می‌تواند به مشتریان و تیم‌های شما شفافیت را در مورد آنچه کسب‌وکار شما دارد و باید ارائه دهد، بیان کند. به طور معمول، این منجر به بهبود فرآیندهای داخلی، همراه با افزایش شناخت و وفاداری برند می شود.

اشتباهاتی که هنگام ریبرندینگ کسب و کارتان باید از آنها اجتناب کنید


تغییر نام تجاری می تواند تأثیر مثبتی بر برند شما داشته باشد – البته تا زمانی که به طور متفکرانه انجام شود. از این اشتباهات رایج در فرآیند تغییر برند اجتناب کنید تا مطمئن شوید که همه چیز بدون مشکل پیش می رود:

  • ناهماهنگی: تا زمانی که همه مکانیسم‌ها برای پخش مستقیم آن در همه کانال‌هایتان آماده نشده‌اند، نام تجاری خود را معرفی نکنید. این اشتباه باعث سردرگمی می شود و ممکن است شرکت شما نامرتب به نظر برسد. در مراحل اولیه برنامه ریزی، ارزیابی کاملی از تمام دارایی های برند و تبلیغاتی که نیاز به به روز رسانی دارند، انجام دهید. بین تیم‌ها هماهنگ کنید تا مطمئن شوید که طرح‌ها برای همه قالب‌ها آماده هستند و یک برنامه دقیق برای عرضه ایجاد کنید.
  • فقدان ارتباط: Salesforce گزارش می دهد که 74 درصد از مشتریان احساس می کنند که شفافیت و ارتباط صادقانه در حال حاضر مهم تر از همیشه است. یک برنامه ارتباطی قوی برای برندسازی مجدد شما از اعتبار و اعتمادی که با مشتریان، کارمندان، اعضای هیئت مدیره و سایر طرف هایی که به کسب و کار شما اهمیت می دهند محافظت می کند.
  • عدم تخصص: هنگام تلاش برای اجرای یک برند مجدد، همکاری با یک مشاور را در نظر بگیرید. مشاوران شخص ثالث ارزیابی عینی از برند شما ارائه می دهند و سال ها تجربه تحقیقات بازار را به روی میز می آورند.
  • پیام‌های نامشخص: برند شما باید آنچه را که شرکت شما انجام می‌دهد، انجام می‌دهد و  ارائه می‌کند را به اشتراک بگذارد. نام تجاری و اصطلاحاتی که با مخاطب هدف شما صحبت نمی کند یا خیلی مفهومی، بیش از حد هوشمندانه یا نامشخص است، می تواند به کسب و کار شما آسیب برساند.
برنامه ی بازاریابی

برنامه ی بازاریابی چیست؟

برنامه بازاریابی چیست؟


برنامه بازاریابی یک سند عملیاتی است که یک استراتژی تبلیغاتی را ترسیم می کند که سازمان برای تولید سرنخ و رسیدن به بازار هدف خود اجرا می کند. یک طرح بازاریابی، کمپین‌های ارتباطی و روابط عمومی را که در یک دوره انجام می‌شود، از جمله اینکه چگونه شرکت تأثیر این ابتکارات را اندازه‌گیری می‌کند، توضیح می‌دهد.

کارکردها و اجزای یک طرح بازاریابی شامل موارد زیر است:

تحقیقات بازار برای حمایت از تصمیمات قیمت گذاری و ورودی های جدید بازار
پیام‌های سفارشی که مناطق جمعیتی و جغرافیایی خاصی را هدف قرار می‌دهد
انتخاب پلتفرم برای ارتقای محصول و خدمات: دیجیتال، رادیو، اینترنت، مجلات تجاری و ترکیبی از این پلتفرم ها برای هر کمپین
معیارهایی که نتایج تلاش های بازاریابی و جدول زمانی گزارش آن ها را اندازه گیری می کند.


یک طرح بازاریابی بر اساس استراتژی بازاریابی کلی یک شرکت است.


طرح بازاریابی، استراتژی ای را که یک شرکت برای بازاریابی محصولات خود به مشتریان استفاده می کند، به تفصیل شرح می دهد.
این طرح بازار هدف، ارزش پیشنهادی نام تجاری یا محصول، کمپین هایی که قرار است راه اندازی شود و معیارهایی که برای ارزیابی اثربخشی ابتکارات بازاریابی استفاده می شود را مشخص می کند.
برنامه بازاریابی باید بر اساس یافته‌های معیارهایی که نشان می‌دهند کدام تلاش‌ها تأثیر دارند و کدام‌ها تأثیر ندارند، به‌طور مداوم تنظیم شود.
بازاریابی دیجیتال نتایج را تقریباً در زمان واقعی نشان می دهد، در حالی که تبلیغات تلویزیونی برای تحقق هر سطحی از نفوذ در بازار نیاز به چرخش دارند.
طرح بازاریابی بخشی از یک طرح تجاری است که تمام جنبه های مهم یک کسب و کار مانند اهداف، ارزش ها، بیانیه ماموریت، بودجه و استراتژی های آن را توصیف می کند.


درک برنامه های بازاریابی


اصطلاحات برنامه بازاریابی و استراتژی بازاریابی اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند زیرا یک برنامه بازاریابی بر اساس یک چارچوب استراتژیک فراگیر توسعه می یابد. در برخی موارد، استراتژی و برنامه ممکن است در یک سند گنجانده شود، به ویژه برای شرکت های کوچکتر که ممکن است تنها یک یا دو کمپین بزرگ را در یک سال اجرا کنند. این طرح فعالیت های بازاریابی را به صورت ماهانه، سه ماهه یا سالانه مشخص می کند در حالی که استراتژی بازاریابی ارزش پیشنهادی کلی را مشخص می کند.

انواع طرح های بازاریابی


انواع مختلفی از طرح های بازاریابی مختلف وجود دارد که متناسب با مشاغل مختلف و نیازهای تجاری مختلف است.

راه اندازی محصول جدید: این یک طرح بازاریابی است که نشان می دهد محصول جدید چگونه وارد بازار می شود، چه کسانی را هدف قرار می دهد و به چه روشی تبلیغات انجام می شود.

رسانه های اجتماعی: یک طرح بازاریابی رسانه های اجتماعی بر استراتژی های تبلیغاتی در پلتفرم های مختلف رسانه های اجتماعی و نحوه تعامل با کاربران در این پلتفرم ها تمرکز دارد.

مبتنی بر زمان: برنامه های بازاریابی مبتنی بر زمان، مانند برنامه هایی که به صورت فصلی یا سالانه اجرا می شوند، بر زمان سال، شرایط فعلی کسب و کار و بهترین استراتژی ها در آن دوره تمرکز دارند.

چگونه یک برنامه بازاریابی بنویسیم


ماموریت و ارزش پیشنهادی


یک طرح بازاریابی ارزش پیشنهادی یک کسب و کار را در نظر می گیرد. ارزش پیشنهادی وعده کلی ارزشی است که باید به مشتری تحویل داده شود و بیانیه‌ای است که در وب‌سایت شرکت یا  برندسازی ظاهر می‌شود.

ارزش پیشنهادی باید بیان کند که چگونه یک محصول یا برند مشکل مشتری را حل می کند، مزایای آن محصول یا برند چیست و چرا مشتری باید از این شرکت خرید کند نه شرکت دیگری. طرح بازاریابی بر اساس این ارزش پیشنهادی به مشتری است.

KPI ها را تنظیم کنید
ایجاد شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) به شما این امکان را می دهد که موفقیت طرح بازاریابی خود را در رابطه با ارزش پیشنهادی شرکت خود اندازه گیری کنید. به عنوان مثال، اگر هدف شما تعامل با جمعیتی خاص در یک منطقه خاص است، می توانید بازدیدهای رسانه های اجتماعی و وب سایت را دنبال کنید.

بازار هدف خود را شناسایی کنید
طرح بازاریابی بازار هدف یک محصول یا برند را مشخص می کند. تحقیقات بازار اغلب مبنای تصمیمات بازار هدف و کانال بازاریابی است. به عنوان مثال، اینکه آیا شرکت در رادیو، در رسانه های اجتماعی، از طریق تبلیغات آنلاین یا در تلویزیون منطقه ای تبلیغ می کند.

دانستن اینکه می خواهید به چه کسی بفروشید و چرا یکی از اجزای بسیار مهم هر طرح تجاری است. این به شما اجازه می دهد تا کسب و کار خود را متمرکز کنید و موفقیت آن را اندازه گیری کنید. جمعیت‌شناسی‌های مختلف سلیقه‌ها و نیازهای متفاوتی دارند، دانستن اینکه بازار هدف شما چیست، به شما کمک می‌کند برای آنها بازاریابی کنید.

استراتژی و اجرا
طرح بازاریابی شامل منطق این تصمیمات است. این طرح باید بر ایجاد، زمان‌بندی، زمان‌بندی و قرار دادن کمپین‌های خاص تمرکز کند. این طرح شامل معیارهایی است که نتایج تلاش های بازاریابی شما را اندازه گیری می کند. مثلاً در رادیو تبلیغ می کنید یا در شبکه های اجتماعی؟ اگر تبلیغات در رادیو یا تلویزیون باشد چه ساعتی پخش می شود؟ این استراتژی ممکن است شامل برنامه ریزی پرواز باشد، که شامل زمان هایی است که می توانید از دلارهای تبلیغاتی خود بیشترین استفاده را ببرید.

بودجه خود را تنظیم کنید
یک طرح بازاریابی هزینه دارد. دانستن بودجه خود برای یک طرح بازاریابی به شما این امکان را می دهد که یک برنامه مناسب در آن زمینه ایجاد کنید، به آن پایبند باشید و از هزینه های فرار جلوگیری کنید. همچنین به شما کمک می کند تا به بخش های مختلف برنامه بازاریابی خود اختصاص دهید.
برنامه خود را تنظیم کنید
یک طرح بازاریابی را می توان در هر نقطه بر اساس نتایج حاصل از معیارها تنظیم کرد. به عنوان مثال، اگر تبلیغات دیجیتال بهتر از حد انتظار عمل کنند، می توان بودجه یک کمپین را برای تأمین بودجه یک پلتفرم با عملکرد بالاتر تنظیم کرد یا شرکت می تواند بودجه جدیدی را آغاز کند. چالش پیش روی رهبران بازاریابی این است که اطمینان حاصل کنند که هر پلتفرم زمان کافی برای نشان دادن نتایج دارد.

بدون معیارهای صحیح برای ارزیابی تأثیر تلاش‌های تبلیغاتی و بازاریابی، یک سازمان نمی‌داند کدام کمپین‌ها را تکرار کند و کدام کمپین‌ها را کنار بگذارد. حفظ ابتکارات ناکارآمد هزینه های بازاریابی را به طور غیر ضروری افزایش می دهد.
بازاریابی دیجیتال نتایج را تقریباً در زمان واقعی نشان می دهد، در حالی که تبلیغات تلویزیونی برای تحقق هر سطحی از نفوذ در بازار نیاز به چرخش دارند. در مدل آمیخته بازاریابی سنتی، یک طرح بازاریابی تحت دسته «ترفیع» قرار می گیرد که یکی از چهار P است، اصطلاحی که نیل بوردن برای توصیف آمیخته بازاریابی محصول، قیمت، تبلیغ و مکان ابداع کرده است.

برنامه بازاریابی در مقابل طرح کسب و کار


یک طرح کسب و کار به جزئیات نحوه عملکرد و عملکرد یک کسب و کار در کل آن می پردازد. طرح کسب و کار یک نقشه راه برای یک کسب و کار است. این شامل اهداف، ماموریت ها، ارزش ها، مالی و استراتژی هایی است که کسب و کار در عملیات روزمره و دستیابی به اهداف خود از آنها استفاده می کند.

یک طرح کسب و کار شامل یک خلاصه اجرایی، محصولات و خدمات فروخته شده، تجزیه و تحلیل بازاریابی، استراتژی بازاریابی، برنامه ریزی مالی و بودجه خواهد بود که فقط چند مورد را نام می برد.

همانطور که گفته شد، یک طرح تجاری شامل یک طرح بازاریابی است که بر ایجاد یک استراتژی بازاریابی در مورد چگونگی آگاهی مردم از محصول یا خدمات شرکت، نحوه دستیابی به بازار هدف و ایجاد فروش تمرکز دارد.

قالب طرح بازاریابی چیست؟


الگوی طرح بازاریابی سندی است که فرد می تواند از آن برای ایجاد یک طرح بازاریابی استفاده کند. الگوی طرح بازاریابی شامل تمام عناصر مهم و زبان های مختلف مورد نیاز با بخش های خالی خواهد بود. کاربر می تواند اطلاعات مربوط به کسب و کار خود را در قسمت های خالی درج کند تا در نهایت طرح بازاریابی خود را ایجاد کند.

خلاصه اجرایی در طرح بازاریابی چیست؟


خلاصه اجرایی یک برنامه بازاریابی یک نمای کلی از کل برنامه بازاریابی ارائه می دهد. خلاصه اجرایی شامل یافته های کلیدی تحقیقات بازار، اهداف شرکت، اهداف بازاریابی، مروری بر روندهای بازاریابی، شرح محصول یا خدمات در حال بازاریابی، اطلاعات مربوط به بازار هدف، و نحوه برنامه ریزی مالی برای برنامه ی بازاریابی.

استراتژی بازاریابی از بالا به پایین چیست؟


استراتژی بازاریابی از بالا به پایین یک استراتژی بازاریابی سنتی است. اینجاست که یک کسب‌وکار تعیین می‌کند که باید به چه کسی و چگونه بفروشد، و پایگاه مشتری تا حد زیادی منفعل است و به محض شنیدن آگهی تشویق می‌شود تا اقدامی انجام دهد. به عنوان مثال، یک استراتژی بازاریابی از بالا به پایین شامل تبلیغات در رادیو یا تلویزیون می شود. استراتژی های بازاریابی از بالا به پایین معمولا توسط مدیران یک شرکت تعیین می شود. معمولاً شامل آنچه یک شرکت می خواهد انجام دهد و سپس تعیین راهی برای انجام آن است.

استراتژی بازاریابی پایین به بالا چیست؟


یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا بر کشف یک استراتژی قابل اجرا و سپس ایجاد آن استراتژی برای ایجاد یک کمپین تبلیغاتی تاثیرگذار تمرکز دارد. مصرف کننده امروزی می خواهد با یک محصول یا خدمات به شیوه ای معنادار ارتباط برقرار کند و یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا برای این امر مناسب تر است. یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا باید بر بازار هدف و چگونگی بهتر ایجاد ارزش برای آنها تمرکز کند.

 

4 تاکتیک کلیدی بازاریابی موتورهای جستجو 2024

4 تاکتیک کلیدی بازاریابی موتورهای جستجو 2024

بازاریابی دیجیتال در عصر حاضر بسیار مهم است. زمینه های متعددی از تخصص در این زمینه وجود دارد، و زمانی که صحبت از بهینه سازی استراتژی های کسب و کار به میان می آید، همه مورد توجه قرار می گیرند. یکی از این زیردامنه ها، بازاریابی موتورهای جستجو (SEM) است. برای استفاده حداکثری از این دامنه و افزایش دید دیجیتالی یک کسب و کار، بازاریابان باید انواع مختلف استراتژی های بازاریابی موتور جستجو (SEM) را بدانند.

بر اساس گزارش اخیر، تبلیغات پرداخت به ازای کلیک (PPC) توسط 65 درصد از مشاغل کوچک و متوسط استفاده می شود. این امر بر اهمیت آن و اینکه چگونه می‌تواند برای کسب‌وکارهای آینده سودمند باشد، تأکید می‌کند. در اینجا، ما استراتژی‌های پیچیده‌ای را که باعث موفقیت آنلاین می‌شوند، تشریح می‌کنیم، و شما را از طریق هنر ایجاد کمپین‌های تبلیغاتی جذاب، پیمایش پیچیدگی‌های تحقیق کلمات کلیدی، و درک نقش محوری هر عنصر در بهینه‌سازی ردپای دیجیتالی سازمان راهنمایی می‌کنیم.

انواع بازاریابی موتورهای جستجو در دسترس چیست؟

  1. SEO (بهینه سازی موتور جستجو)
    استراتژی بهینه سازی موتور جستجو با صبر و حوصله محتوا و ساختار وب سایت شما را بهینه می کند و به تدریج از رتبه بندی موتورهای جستجو برای کلمات کلیدی مرتبط بالا می رود. علاوه بر این، هنگام استفاده از سئو باید به بازی طولانی مدت، محتوای استراتژیک و بک لینک های با کیفیت فکر کنید.
  2. PPC
    استراتژی تبلیغات PPC به شما امکان می دهد برای کلمات کلیدی پیشنهاد دهید و فضای تبلیغاتی اصلی را در صفحات نتایج موتور جستجو ایمن کنید. در اصل، شما فقط زمانی پرداخت می کنید که کاربران روی تبلیغ شما کلیک کنند و ترافیک پرمحتوا را با تاثیر فوری هدف قرار دهید.
  3. بازاریابی جستجوی محلی
    در بازاریابی جستجوی محلی، می‌توانید با بهینه‌سازی برای جستجوهای محلی، قلمرو محلی خود را ادعا کنید. به عنوان مثال، فهرست‌های «Google برای کسب‌وکار من»، تمرکز کلیدواژه‌ها بر منطقه‌تان و ارائه خدمات به مخاطبان اطراف را در نظر بگیرید.
  4. تبلیغات نمایشی
    تبلیغات نمایشی، همانطور که از نام آن پیداست، با بنرها و تصاویر بصری قابل توجهی که در بین وب سایت ها و برنامه ها قرار داده شده اند، توجه را به خود جلب می کند. این به شکل تصاویری پر جنب و جوش، هدف گذاری استراتژیک و کمپین های آگاهی از برند است.     

به طور خلاصه، سئو را برای رشد ارگانیک با کمپین های هدفمند PPC برای تاثیر فوری ادغام کنید. علاوه بر این، می‌توانید از بازاریابی جستجوی محلی برای تسلط بر محله خاصی استفاده کنید و در عین حال از تبلیغات نمایشی برای جلب آگاهی بیشتر از برند استفاده کنید. با این حال، درک این نکته ضروری است که انعطاف پذیری و سازگاری برای چشم انداز موتور جستجو کلیدی است.

چگونه تبلیغات PPC می تواند برای کسب و کار من مفید باشد؟

  1. برخلاف سئو که نتیجه آن زمان می برد، تبلیغات PPC می تواند وب سایت شما را فوراً در بالای صفحه نتایج موتورهای جستجو قرار دهد و به کاربران بسیار مرتبطی که فعالانه محصولات یا خدمات شما را جستجو می کنند دسترسی پیدا کند. در نتیجه، این منجر به سرنخ‌های سریع‌تر و رشد سریع‌تر ترافیک وب‌سایت می‌شود.
  2. پلتفرم‌های PPC مانند Google Ads و Microsoft Ads گزینه‌های هدف‌گیری دقیق را بر اساس جمعیت‌شناسی، علایق، جغرافیا و حتی کلمات کلیدی خاص ارائه می‌دهند. علاوه بر این، این تضمین می‌کند که تبلیغات شما به مخاطبان مناسب برسد، هزینه تبلیغات شما را به حداکثر می‌رساند و نمایش‌های هدر رفته را به حداقل می‌رساند.
  3. PPC داده ها و تجزیه و تحلیل های غنی را ارائه می دهد و به شما امکان می دهد هر کلیک، برداشت و تبدیل را ردیابی کنید. علاوه بر این، این رویکرد مبتنی بر داده به شما این امکان را می دهد که به طور مداوم کمپین ها را برای عملکرد بهتر بهینه کنید و هزینه ها را برای حداکثر بازگشت سرمایه تنظیم کنید.
  4. کنترل کامل بر بودجه PPC، تنظیم سقف روزانه، هفتگی یا ماهانه متناسب با نیازهای شما. علاوه بر این، بازاریابان همچنین می توانند پیشنهادات را برای کلمات کلیدی خاص تنظیم کنند و کمپین ها را در هر زمان متوقف کنند. این انعطاف پذیری و کاهش ریسک در مقایسه با سایر کانال های بازاریابی ارائه می دهد.
  5. حتی اگر کسی فوراً روی تبلیغ کلیک نکند، دیدن برند به طور مداوم در بالای نتایج جستجو باعث ایجاد آگاهی و شناخت برند می شود. در نتیجه، این امر می‌تواند منجر به کلیک‌ها و تبدیل‌های ارگانیک شود، زیرا کاربران با نام تجاری و پیشنهادات آشنا می‌شوند.
  6. PPC می تواند به طور موثر تلاش های سئوی ارگانیک را تکمیل کند. در حالی که سئو برای دیده شدن طولانی مدت کار می کند، PPC می تواند شکاف ها را با کمپین های هدفمند برای کلمات کلیدی با هدف پر کند. در نهایت، این رویکرد ترکیبی می تواند ترافیک کلی و تولید سرنخ قابل توجهی را هدایت کند.

عناصر ضروری یک استراتژی سئوی موفق چیست؟

  1. تحقیق کلمات کلیدی
    برای شناسایی و هدف گذاری عبارات مرتبط با کسب و کار، تحقیقات کاملی در مورد کلمات کلیدی انجام دهید. این مهم است زیرا محتوا را با هدف کاربر هماهنگ می کند.
  2. بهینه سازی روی صفحه
    بهینه سازی متا تگ ها، سرصفحه ها و محتوا برای کلمات کلیدی هدفمند، افزایش دید و ارتباط موتور جستجو.
  3. محتوای با کیفیت
    محتوای قانع کننده و ارزشمندی که نیازهای کاربر را برآورده می کند، توسعه دهید. علاوه بر این، محتوای خوب ترافیک و تعامل ارگانیک را تشویق می کند.
  4. لینک بیلدینگ
    بک لینک های با کیفیت بالا از منابع معتبر بسازید تا مطمئن شوید که وب سایت شما دارای اعتبار و اعتبار است. علاوه بر این، مهم است که توجه داشته باشید که این یک جنبه حیاتی در بازاریابی موتورهای جستجو است.
  5. سئو فنی
    اطمینان حاصل کنید که کسب و کار دارای یک وب سایت خوب ساختار یافته، سازگار با موبایل و سریع است. علاوه بر این، همچنین مطمئن شوید که سایت استانداردهای موتورهای جستجو را برای رتبه بندی بهبود یافته رعایت می کند. این باعث افزایش بیشتر تجربه کاربر می شود.

چگونه می توان بازاریابی شبکه های اجتماعی را با بازاریابی موتورهای جستجو ادغام کرد؟

  1. تبلیغات متقابل محتوا
    محتوای بهینه شده برای سئو را در پلتفرم های رسانه های اجتماعی به اشتراک بگذارید تا به اشتراک گذاری ارگانیک و ایجاد بک لینک، تقویت تلاش های سئو.
  2. از سیگنال های اجتماعی استفاده کنید
    تعاملات اجتماعی (لایک، اشتراک گذاری) را تشویق کنید زیرا آنها به الگوریتم های موتور جستجو کمک می کنند. در نتیجه، این شکاف بین رسانه های اجتماعی و انواع مختلف بازاریابی موتورهای جستجو را پر می کند.
  3. تبلیغات اجتماعی پولی و تراز SEM
    از کمپین های تبلیغاتی هدفمند رسانه های اجتماعی برای همسویی با کلمات کلیدی خاص استفاده کنید و کمپین های SEM را برای یک استراتژی منسجم آنلاین تقویت کنید.
  4. استفاده استراتژیک از هشتگ
    هشتگ‌های مرتبط را در پست‌های رسانه‌های اجتماعی بگنجانید تا پست‌ها را بیشتر شناسایی کنید. در نتیجه، تکمیل استراتژی های کلیدواژه در انواع بازاریابی موتورهای جستجو.
  5. هم افزایی توزیع محتوا
    در نهایت، رسانه های اجتماعی را به طور موثر در برنامه های توزیع محتوا ادغام کنید تا دسترسی و مشارکت محتوای بهینه شده با سئو را تقویت کنید.

بازاریابی محتوا چه نقشی در هدایت ترافیک ارگانیک دارد؟

  1. تراز سئو
    محتوای بهینه شده استراتژیک به طور یکپارچه با سئو ادغام می شود. این منجر به افزایش ترافیک ارگانیک از طریق افزایش رتبه بندی موتورهای جستجو می شود.
  2. رویکرد کلید واژه محور
    بازاریابی محتوا امکان ترکیب کلمات کلیدی هدفمند را فراهم می کند. این به درخواست های کاربر خاص پاسخ می دهد و با انواع مختلف استراتژی های بازاریابی موتور جستجو هماهنگ است.
  3. تولید لینک ورودی
    محتوای با کیفیت بالا به طور طبیعی بک لینک ها را جذب می کند. این منجر به ایجاد اعتبار و اعتماد دامنه می شود. در نتیجه، اینها به عنوان عوامل مهم در انواع مختلف بازاریابی موتورهای جستجو در نظر گرفته می شوند.
  4. تعامل برای حفظ
    محتوای متقاعد کننده کاربران را درگیر می کند، نرخ پرش را کاهش می دهد و به موتورهای جستجو در مورد ارتباط و کیفیت محتوا سیگنال می دهد. علاوه بر این، به طور مثبت بر رتبه بندی ارگانیک تأثیر می گذارد.
  5. تقویت رسانه های اجتماعی
    محتوای قابل اشتراک گذاری در پلتفرم های اجتماعی دسترسی را افزایش می دهد و سیگنال های اجتماعی تولید می کند. در نتیجه، الگوریتم های موتورهای جستجو را تحت تأثیر قرار می دهد و ارتباط بین بازاریابی محتوا و انواع بازاریابی موتورهای جستجو را تقویت می کند.
Digital Marketing

بازاریابی دیجیتال

اکنون می‌دانیم که مشتریان بیشتر و بیشتر به شدت به کانال‌های آنلاین برای سرگرمی، اطلاعات، خرید و معاشرت متکی هستند. با ادامه رشد این روند، برندها نیز صعودی تر می شوند. شرکت‌ها تلاش‌ها و بودجه‌های بازاریابی دیجیتال خود را افزایش می‌دهند تا چندین نقطه تماس خدمات را کشف کنند. قبل از اینکه درباره دنیای دیجیتال مارکتینگ بیشتر بیاموزیم، اجازه دهید ابتدا بدانیم بازاریابی دیجیتال چیست و چرا یک مسیر شغلی پردرآمد است.

 

تاریخچه مختصر دیجیتال مارکتینگ


تاریخچه دیجیتال مارکتینگ را می توان به تکامل فناوری، معماری سرور-مشتری و کامپیوترها ردیابی کرد. از اولین رایانه شخصی تا ظهور اینترنت، هر یک از این پیشرفت ها به رشد بازاریابی دیجیتال کمک کرده است. یکی از اولین موتورهای جستجویی که مطرح شد یاهو بود! (در سال 1994)، به دنبال آن گوگل (در سال 1997). به طور همزمان سایت های تجارت الکترونیکی مانند آمازون (در سال 1994) و eBay (در سال 1995) نیز به انقلاب دیجیتال پیوستند. برای برندها، به ویژه بازاریابان، این دوره طلایی با فضای زیادی برای نوآوری بود.

Web 1.0 


در حالی که پلتفرم‌های سنتی مانند بازاریابی تلویزیونی، چاپی، تلفنی و رادیویی ادامه داشت، موتورهای جستجو و بازاریابی ایمیلی در اواسط دهه 1990 به این گروه پیوستند. با افزایش کاربران در این پلتفرم‌ها، مناظر نیز تکامل بیشتری پیدا کردند، به ویژه در اینترنت. شرکت ها شروع به ایجاد وب سایت های ساده نیز کردند تا پیشنهادات خود را به نمایش بگذارند. در اوایل دهه 2000 موتورهای جستجو شروع به فهرست نویسی این وب سایت ها کردند و به کاربران اجازه دادند تا اطلاعات را با چند کلیک پیدا کنند.

 

Web 2.0 


شرکت‌ها شاهد تاثیر بازاریابی دیجیتال بودند و شروع به خرید فضای تبلیغاتی بنری برای محصولات خود کردند. به غیر از یاهو و گوگل، موتورهای جستجوی کوچک دیگری مانند MSN، HotBot و LookSmart نیز وجود داشتند. تا این لحظه مردم کاربر منفعل بودند و پذیرش بسیار کم بود. در سال 2004، این تغییر کرد و وب 2.0 زنده شد. مردم به کاربران و مصرف کنندگان فعال تبدیل شدند. آنها از طریق وب سایت ها، تبلیغات و پست ها با برندها تعامل داشتند.

ظهور رسانه های اجتماعی


دو نقطه عطف بزرگ دنبال شد. رسانه های اجتماعی و کوکی ها بازاریابان دیجیتال شروع به پیروی از عادات، علایق و الگوهای کاربران کردند. این به برندها کمک کرد تا پیشنهادات خود را تغییر دهند و بهتر تبلیغ کنند. بازاریابی دیجیتال بدون تبلیغات سفارشی و شخصی چیست؟ تولد سایت های رسانه های اجتماعی لینکدین (2002)، مای اسپیس (2003)، فیس بوک (2004) و توییتر (2007) تضمین کرد که تاکتیک های بازاریابی کاملاً تغییر کرده است. بازاریابی ورودی شهرت زیادی پیدا کرد. بازاریابان و برندها بر کاربرپسندتر بودن، مشارکتی بودن و دسترسی آسان تر تمرکز کردند.

مزایای دیجیتال مارکتینگ


دسترسی بهتر
بیایید با آن روبرو شویم – اکنون همه آنلاین هستند. ارتباط برندها با مشتریان خود، حتی مشتریان بالقوه، از طریق رسانه های اجتماعی، موتورهای جستجو و تبلیغات هدفمند آسان تر شده است. دیگر لازم نیست رولت روسی را با تبلیغات بازی کنید – یک علم واقعی در پشت آن وجود دارد که می توانید با دوره های بازاریابی دیجیتال مناسب برای تجهیز به آن تسلط پیدا کنید.

صرفه جویی در هزینه
هدف اولیه هر سازمانی کاهش هزینه های کسب/کسب مشتری خواهد بود. به صورت دیجیتالی به آن هزینه به ازای کلیک می گویند. می‌توانید چند آگهی آنلاین با قیمت یک بیلبورد در یک میدان شهر اجرا کنید.

ردیابی آسان
نتایج با توجه به ابزار مناسب به راحتی قابل اندازه گیری هستند. درک اینکه چگونه یک مصرف کننده با شما درگیر می شود و در نتیجه آزمایش هایی را برای بهینه سازی کمپین ها/فرمت های موفق انجام می دهد، آسان است.

تبدیل های بهتر
زمان صرف شده برای هر مشتری بالقوه برای تبدیل شدن به بازاریابی دیجیتال به میزان قابل توجهی کمتر است. به عنوان مثال، اگر محتوای شما قانع کننده باشد، مشتریان می توانند تقریباً بلافاصله اقدام کنند.

ما نمی گوییم که یک رسانه بهتر از دیگری است. رسانه های مختلف برای مشاغل مختلف مناسب هستند – بسته به اینکه آیا شما B2B یا B2C هستید و مخاطب هدف شما چه کسی است. ابزارها و انواع مختلف بازاریابی دیجیتال برای مراحل مختلف قیف فروش وارد بازی می شوند. به عنوان مثال، اگر به دنبال این هستید که مشتریان از برند شما آگاه شوند، وبلاگ ها و وب سایت ها ابزارهای عالی بازاریابی محتوا هستند. این باعث ایجاد آگاهی در بالای قیف می شود. اما تبلیغات دیجیتال یا ایمیل‌ها می‌توانند به تبدیل افراد سریع‌تر کمک کنند و در انتهای قیف قرار بگیرند. اما قیف اکنون ممکن است به یک مفهوم منسوخ تبدیل شود – به خواندن ادامه دهید تا ببینید چرا!

انواع دیجیتال مارکتینگ


بازاریابی محتوا
به گفته Hubspot، بازاریابی محتوا مهم است زیرا به سوالات مخاطبان شما پاسخ می دهد و به شما در ایجاد اعتماد، توسعه روابط، بهبود تبدیل و ایجاد سرنخ کمک می کند. در عصر امروز، مشتریان از برندهای مورد علاقه خود محتوای با کیفیت بالا و ثابت انتظار دارند. برندها با استفاده از ویدئوها، وبلاگ‌ها، اینفوگرافیک‌ها، توصیفات، اینفلوئنسرها و غیره با مشتریان تعامل برقرار می‌کنند. در حالی که محتوا ممکن است کاملاً در مورد فروش محصول نباشد، آگاهی را ایجاد می‌کند و به مصرف‌کنندگان در مورد خدمات/محصول/صنعت آموزش می‌دهد.

بازاریابی رسانه ای
فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، لینکدین، یوتیوب و تیک‌توک از محبوب‌ترین پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی هستند که بازاریابان از آنها برای تعامل با مخاطبان استفاده می‌کنند. دسترسی آسان‌تر به مردم، هدایت ترافیک و تبدیل آسان‌تر، جای تعجب نیست که بازاریابان در سراسر جهان در درک هر پلتفرم و بهترین روش استفاده از آن‌ها تخصص دارند.

بهینه سازی موتورهای جستجو (SEO)
سئو هنر این است که مطمئن شوید محتوای شما برای موتورهای جستجو جذاب می شود. این موضوع که دائماً در حال تکامل است، به این موارد می پردازد: محتوای شما چگونه نسبت به رقبا رتبه بندی می کند تا مورد توجه مصرف کنندگان با هدف بالا قرار گیرد؟ این یک هنر و علمی است که اکثر برندهای هوشمند سرمایه گذاری زیادی روی آن کرده اند.

بازاریابی وابسته
این یک روش نوآورانه برای ترغیب سایر برندها و افراد به سمت شما در ازای دریافت کمیسیون است. بسیاری از برندهای برتر مانند آمازون (برنامه Amazon Associate) از این استفاده می کنند.

بازاریابی ایمیلی
اگر تا به حال انتخاب کرده اید که مشترک شوید یا اگر تا به حال چیزی از یک برند خریداری کرده اید، بازاریابی ایمیلی شروع می شود تا شما را در جریان به روز رسانی ها، فروش ها و غیره قرار دهد. این یک ابتکار مداوم است که مردم را به بازگشت نگه می دارد.

تبلیغات دیجیتال
با یک استراتژی تهاجمی، می‌توانید برای موقعیت‌های برتر برای جستجوهای مرتبط در دسته خود خرید یا پیشنهاد بدهید. شما با هر کلیکی که مصرف کننده انجام می دهد، هزینه می کنید، یعنی هزینه به ازای هر کلیک.

چرا بازاریاب دیجیتال شویم؟


بازاریابی سنتی پرهزینه، زمان بر و محدود است. بنابراین، برندهایی که می خواهند به مخاطبان بیشتری دست یابند، آزمایش کنند و زمان و هزینه کمتری صرف کنند، بازاریابی دیجیتال را انتخاب می کنند. با انتخاب برندهای بیشتر و بیشتر در مسیر دیجیتال، هزاران شغل جدید در سراسر جهان ایجاد می شود. اکنون که می دانیم بازاریابی دیجیتال چیست و مزایای آن چیست، اجازه دهید دریابیم که چرا تبدیل شدن به یک بازاریاب دیجیتال مورد تقاضا است.

در اینجا بزرگترین دلایل تبدیل شدن مردم به بازاریابان دیجیتال آورده شده است:

حرفه پردرآمد
این نه تنها یکی از پرطرفدارترین و مطمئن‌ترین مسیرهای شغلی در بازار امروز است، بلکه دستمزد متخصصان بازاریابی دیجیتال نیز مطلوب و در حال رشد است. متوسط حقوق سالانه یک مدیر بازاریابی دیجیتال در ایالات متحده آمریکا 66326 دلار و در انگلستان 32820 پوند است.

زمینه برای تفکر خارج از چارچوب
برندها نسبت به روش های سنتی می توانند به مخاطبان بیشتری دست یابند. آنها به افرادی نیاز دارند که با درک نیازها، علایق و عادات خرید مخاطبان را در سطل قرار دهند. این نقش چالش برانگیز و هیجان انگیز شامل بسیاری از استراتژی ها، خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب است.

نتایج سریعتر
دیجیتال مارکتینگ بسیار مقرون به صرفه است و نتایج را بسیار سریعتر تولید می کند. به عنوان یک بازاریاب دیجیتال، شخصی که با اعداد و حل مسئله خوب است، می تواند در این صنعت پیشرفت کند.

اندازه گیری و بینش
زمانی که یک بازاریاب خوب پروژه ها را مدیریت می کند، برندها به راحتی می توانند در وسط یک کمپین چرخش کنند و موفقیت را به طور مداوم اندازه گیری کنند. با استقبال بیشتر برندها از بازاریابی دیجیتال، فرصت های شغلی هیجان انگیزتری نیز در راه است!

تلاش های هدفمند
با تلاش های درست، بازاریابان دیجیتال می توانند تنها بر مشتریان بالقوه تمرکز کنند و آنها را به سرنخ تبدیل کنند. در برخی موارد، حقوق می‌تواند مبتنی بر کمیسیون باشد و در چنین مواردی، یک استراتژی خوب به درآمدزایی برای بازاریابان دیجیتال کمک می‌کند!

زمین بازی برابر برای برندها
برندهای جدید و جوان نیز در صورت خلاقیت و نوآوری در پلتفرم های دیجیتال، فرصت رقابت با برندهای بزرگ را دارند. این باعث یکنواختی زمین بازی می شود. این یک فرصت عالی برای بازاریابان خلاق است تا مهارت های خود را به نمایش بگذارند، کمپین های برنده جوایز راه اندازی کنند و شغل خود را تقویت کنند.

حداقل تاثیر عوامل خارجی
اگر بازاریابان مدبر باشند و همیشه روی پای خود فکر کنند، به دلیل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر کمپین‌ها تأثیر حداقلی وجود دارد. در چنین مواقعی، آنها به راحتی می توانند دستکاری کنند، آسیب را به حداقل برسانند و ادامه دهند.

برنامه ریزی و تمرکز بهتر
هر تلاش دیجیتالی بر روی کاربر متمرکز است و اگر بازاریابان دیجیتال از قبل برنامه ریزی کنند، می توان در هر مرحله مخاطبان را درگیر کرد. همراهی با روندها و کمپین های موفق به بازاریابان دیجیتال کمک می کند تا بهتر برنامه ریزی کنند.

سبز شو
هیچ ردپای کربنی وجود ندارد زیرا از کاغذ، بنرهای فلکسی، رنگ و سایر مواد از این قبیل استفاده نمی شود. بازاریابان دیجیتال می توانند با اتخاذ تکنیک های 100% دیجیتال به سمت شیوه های سبزتر حرکت کنند.

استفاده از داده ها برای بهبود محصولات و خدمات
داده‌های کمپین‌های دیجیتال را می‌توان برای برنامه‌ریزی بهتر برای کمپین‌های آینده و همچنین برای بهبود محصولات و خدمات استفاده کرد. یک خردکننده اعداد با قابلیت تجسم داده ها از این بخش از بازاریابی دیجیتال نیز لذت خواهد برد.

مسیرهای شغلی محبوب بازاریابی دیجیتال


بازاریابی دیجیتال در ماهیت واقعی خود فرآیند استفاده از اینترنت یا سایر اشکال دیجیتالی ارتباط برای دستیابی به مشتریان بالقوه است. اما بازاریابی دیجیتال اصطلاحی گسترده است که هر چیزی از وب سایت ها، وبلاگ ها و کمپین های تبلیغاتی گرفته تا رسانه های اجتماعی، ایمیل ها و موارد دیگر را در بر می گیرد! دیجیتال مارکتینگ برای هر کسب و کار، در همه صنایع، منطقی است. در حالی که متداول‌ترین نام یک بازاریاب دیجیتال یا مدیر بازاریابی دیجیتال است، در اینجا چند شغل دیگر که به مهارت‌های بازاریابی دیجیتال نیاز دارند آورده شده است:

paid per click یعنی پرداخت به ازای هر کلیک (PPC).
بازاریابی نمایشی
بازاریابی رسانه های اجتماعی پولی
رسانه های اجتماعی ارگانیک
بهینه سازی موتورهای جستجو (SEO)
بازاریابی محتوا
بازاریابی ایمیلی
بازاریابی لینکدین
تبلیغات تیک تاک
اینفلوئنسر مارکتینگ
بازاریابی وابسته
بازاریابی ویدئویی
اتوماسیون بازاریابی

این نوع از تبلیغات که مخفف Cost Per Action می‌باشد، نوعی از بازاریابی وابسته (افیلیت مارکتینگ) است

بازاریابی CPA چگونه کار می کند؟

این نوع از تبلیغات که مخفف Cost Per Action می‌باشد، نوعی از بازاریابی وابسته (افیلیت مارکتینگ) است که در آن شما فقط وقتی هزینه پرداخت می‌کنید که کاربر اقدام خاصی را که تعریف کرده‌اید انجام دهد.