برنامه بازاریابی

برنامه ی بازاریابی چیست؟

برنامه بازاریابی چیست؟


برنامه بازاریابی یک سند عملیاتی است که یک استراتژی تبلیغاتی را ترسیم می کند که سازمان برای تولید سرنخ و رسیدن به بازار هدف خود اجرا می کند. یک طرح بازاریابی، کمپین‌های ارتباطی و روابط عمومی را که در یک دوره انجام می‌شود، از جمله اینکه چگونه شرکت تأثیر این ابتکارات را اندازه‌گیری می‌کند، توضیح می‌دهد.

کارکردها و اجزای یک طرح بازاریابی شامل موارد زیر است:

تحقیقات بازار برای حمایت از تصمیمات قیمت گذاری و ورودی های جدید بازار
پیام‌های سفارشی که مناطق جمعیتی و جغرافیایی خاصی را هدف قرار می‌دهد
انتخاب پلتفرم برای ارتقای محصول و خدمات: دیجیتال، رادیو، اینترنت، مجلات تجاری و ترکیبی از این پلتفرم ها برای هر کمپین
معیارهایی که نتایج تلاش های بازاریابی و جدول زمانی گزارش آن ها را اندازه گیری می کند.


یک طرح بازاریابی بر اساس استراتژی بازاریابی کلی یک شرکت است.

طرح بازاریابی، استراتژی ای را که یک شرکت برای بازاریابی محصولات خود به مشتریان استفاده می کند، به تفصیل شرح می دهد.
این طرح بازار هدف، ارزش پیشنهادی نام تجاری یا محصول، کمپین هایی که قرار است راه اندازی شود و معیارهایی که برای ارزیابی اثربخشی ابتکارات بازاریابی استفاده می شود را مشخص می کند.
برنامه بازاریابی باید بر اساس یافته‌های معیارهایی که نشان می‌دهند کدام تلاش‌ها تأثیر دارند و کدام‌ها تأثیر ندارند، به‌طور مداوم تنظیم شود.
بازاریابی دیجیتال نتایج را تقریباً در زمان واقعی نشان می دهد، در حالی که تبلیغات تلویزیونی برای تحقق هر سطحی از نفوذ در بازار نیاز به چرخش دارند.
طرح بازاریابی بخشی از یک طرح تجاری است که تمام جنبه های مهم یک کسب و کار مانند اهداف، ارزش ها، بیانیه ماموریت، بودجه و استراتژی های آن را توصیف می کند.


درک برنامه های بازاریابی


اصطلاحات برنامه بازاریابی و استراتژی بازاریابی اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند زیرا یک برنامه بازاریابی بر اساس یک چارچوب استراتژیک فراگیر توسعه می یابد. در برخی موارد، استراتژی و برنامه ممکن است در یک سند گنجانده شود، به ویژه برای شرکت های کوچکتر که ممکن است تنها یک یا دو کمپین بزرگ را در یک سال اجرا کنند. این طرح فعالیت های بازاریابی را به صورت ماهانه، سه ماهه یا سالانه مشخص می کند در حالی که استراتژی بازاریابی ارزش پیشنهادی کلی را مشخص می کند.

انواع طرح های بازاریابی


انواع مختلفی از طرح های بازاریابی مختلف وجود دارد که متناسب با مشاغل مختلف و نیازهای تجاری مختلف است.

راه اندازی محصول جدید: این یک طرح بازاریابی است که نشان می دهد محصول جدید چگونه وارد بازار می شود، چه کسانی را هدف قرار می دهد و به چه روشی تبلیغات انجام می شود.

رسانه های اجتماعی: یک طرح بازاریابی رسانه های اجتماعی بر استراتژی های تبلیغاتی در پلتفرم های مختلف رسانه های اجتماعی و نحوه تعامل با کاربران در این پلتفرم ها تمرکز دارد.

مبتنی بر زمان: برنامه های بازاریابی مبتنی بر زمان، مانند برنامه هایی که به صورت فصلی یا سالانه اجرا می شوند، بر زمان سال، شرایط فعلی کسب و کار و بهترین استراتژی ها در آن دوره تمرکز دارند.

چگونه یک طرح بازاریابی ( مارکتینگ پلن ) بنویسیم؟

یک مارکتینگ پلن خوب باید دقیق، قابل اجرا، و بر اساس داده‌های واقعی باشد، نه فقط یک سری آرزو و ایده‌های تصادفی.

یک طرح بازاریابی شامل تحلیل مخاطب هدف، رقبا و بازار است تا تیم‌ها بتوانند بهترین استراتژی را برای دستیابی به اهداف خود تعیین کنند. طول و جزئیات طرح به اندازه شرکت و دامنه پروژه بازاریابی بستگی دارد. مارکتینگ پلن نویسی برای همه انواع بازاریابی، از جمله دیجیتال، رسانه‌های اجتماعی، محصول جدید، کسب‌وکارهای کوچک، B2C و B2B مفید است. 

برای نوشتن یک طرح بازاریابی جامع، مراحل زیر را دنبال کنید.

۱. خود را برای رشد و تغییر آماده کنید.

قبل از شروع به نوشتن طرح بازاریابی خود، با انجام تحقیقات کامل بازار و تشکیل تیمی با مهارت‌های متنوع در استراتژی بازاریابی، تولید محتوا، بازاریابی دیجیتال و تحلیل داده، خود را برای موفقیت آماده کنید. حتماً با همه اعضای تیم خود در طول این مراحل مشورت کنید.

همچنین ممکن است مفید باشد که رهبران را برای تکمیل بخش‌های مختلف طرح، بسته به زمینه‌های تخصص آنها، تعیین کنید. برای مثال، می‌توانید بخش تحلیل و تحقیقات بازار را به یکی از اعضای تیم با مهارت‌های تحلیلی قوی و تجربه در تحلیل داده اختصاص دهید.

۲. مشتریان هدف خود را شناسایی کنید! (چه کسی قرار است از ما خرید کند؟)

برای شناسایی مشتریان هدف خود برای طرح بازاریابی، اطلاعاتی در مورد مکان آنها، اطلاعات جمعیت‌شناختی (مانند سن، جنسیت و درآمد)، علایق، ارزش‌ها و رفتارهای خرید آنها جمع‌آوری کنید. این دانش شما را قادر می‌سازد تا اهداف و تاکتیک‌های بازاریابی خود را برای برآورده کردن نیازها و ترجیحات خاص آنها متمرکز کنید..

هر محصولی که «برای همه» طراحی شده باشد، در نهایت «برای هیچ‌کس» جذاب نخواهد بود! باید دقیقاً مشخص کنید که مشتریان هدف تو چه کسانی هستند.

سؤال‌هایی که باید پاسخ بدهید:

  • مشتری ایده‌آل من چند ساله است؟
  • کجا زندگی می‌کند؟
  • چقدر درآمد دارد؟
  • چه مشکلاتی دارد که محصول من آن‌ها را حل می‌کند؟
  • بیشتر وقتش را در چه پلتفرم‌هایی می‌گذراند؟ (اینستاگرام، تلگرام، لینکدین؟)

برای مثال:

اگر شما یک برند فروش لباس‌های رسمی مردانه دارید، مخاطب‌تان احتمالاً افراد ۳۰ تا ۵۰ ساله‌ای هستند که به کیفیت و پرستیژ اهمیت می‌دهند. اما اگر پوشاک استریت‌ویر بفروشید، باید روی نوجوانان و جوانان تمرکز کنید که در اینستاگرام و تیک‌تاک فعال‌اند.

یک پرسونا مشتری، یک نمایش خیالی از مشتری ایده‌آل شما است که بینش‌های ارزشمندی را برای تصمیم‌گیری استراتژیک ارائه می‌دهد. از یکی از این قالب‌های پرسونا مشتری برای ایجاد یک پروفایل دقیق از مشتری ایده‌آل خود استفاده کنید. اگر به پروسه جذب، جلب و نگه داری مشتری علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم راجب نقشه سفر مشتری تحقیق کنید.

۳. تحلیل وضعیت فعلی با ماتریس SWOT (کجا ایستاده‌ایم؟)

اولین گام برای مارکتینگ پلن نویسی اصولی، این است که بدانیم الان دقیقاً کجای بازار هستیم. این مرحله پایه و اساس تمام تصمیم‌گیری‌های بعدی است.

تحلیل SWOT بخش مهمی از هر طرح بازاریابی است، زیرا به شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای یک شرکت در رابطه با محیط بازار کمک می‌کند. برای شروع، یک صفحه را به چهار بخش تقسیم کنید و هر کدام را به عنوان نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها نامگذاری کنید. در مرحله بعد، با تیم خود طوفان فکری برگزار کنید تا هر بخش را پر کنید. تا حد امکان صادقانه و مشخص باشید و به عواملی مانند روندهای بازار، رقابت و منابع و قابلیت‌های خود را در نظر بگیرید. این اطلاعات به تیم اجازه می‌دهد تا از نقاط قوت خود بهره ببرد، برای چالش‌ها آماده شوند و تصمیمات استراتژیک را در طول طرح بازاریابی بگیرند.

ماتریس سوات

۴. یک تحلیل بازار انجام دهید

یک تحلیل بازار شامل: ارزیابی اندازه بازار، رشد، روندها، بخش‌های مشتری و پویایی رقیب می‌شود. این تحلیل ها را باید در طرح بازاریابی خود قرار دهید تا دید درستی  نسبت به تصمیم‌گیری های استراتژیک خود داشته باشید. با این تحلیل‌ها می‌توانید محصولات خود را با نیازهای مشتری تطبیق دهید، از رقبا متمایز شوید و فرصت‌های جدید را شناسایی کنید.

برای انجام یک تحلیل بازار برای مارکتینگ پلن خود، هر یک از عوامل زیر را بررسی کنید:

اندازه بازار: در یک طرح بازاریابی، اندازه بازار یا “Market Size” به تخمینی از کل درآمد یا تعداد واحدهای فروشی گفته می‌شود که یک محصول یا خدمت خاص می‌تواند در یک بازار مشخص به دست آورد. به عبارت دیگر، این تخمین نشان می‌دهد که چقدر تقاضا برای محصول یا خدمت شما در بازار وجود دارد و چقدر پتانسیل برای فروش دارید.

تصور کنید شرکت شما هدفون‌های بی‌سیم می‌فروشد و شما تخمین می‌زنید که مصرف‌کننده متوسط ​​هر دو سال یک بار یک جفت جدید می‌خرد. اگر بازار شما شامل ۱ میلیون مشتری هدف باشد، و با فرض اینکه هر مشتری هر دو سال یک جفت هدفون می‌خرد، محاسبه اندازه بازار سالانه به شرح زیر خواهد بود:

(۱ میلیون مشتری هدف) × (۰.۵ خرید در سال) = ۵۰۰۰۰۰ جفت هدفون بی‌سیم در سال

  • نرخ رشد بازار

این شاخص، تغییر اندازه بازار را در یک دوره زمانی خاص اندازه‌گیری می‌کند و معمولاً به صورت درصد بیان می‌شود. برای تعیین نرخ رشد بازار، از فرمول زیر استفاده کنید:

(اندازه بازار فعلی – اندازه بازار قبلی) ÷ اندازه بازار قبلی] × ۱۰۰% = نرخ رشد

به عنوان مثال، اگر ارزش بازار هدفون‌های بی‌سیم در سال گذشته ۱ میلیارد دلار بوده و امسال ۱.۱ میلیارد دلار باشد، نرخ رشد بازار به شرح زیر خواهد بود:

($۱.۱ میلیارد – $۱ میلیارد) ÷ $۱ میلیارد] × ۱۰۰% = ۱۰%

  • سهم بازار

این درصد از کل فروش در یک صنعت است که توسط یک شرکت خاص در یک دوره زمانی مشخص ایجاد می‌شود. این شاخص، معیاری برای ارزیابی عملکرد نسبت به رقبا ارائه می‌دهد.

برای محاسبه سهم بازار از این فرمول استفاده کنید:

(درآمد شرکت ÷ کل درآمد صنعت) × ۱۰۰% = سهم بازار

یک نکته مهم: یادتان باشد که اندازه بازار، سهم بازار و نرخ رشد تمام این موارد  تخمینی هستند و به صورت دقیق نمی توانید آن را محاسبه کنید. برای اینکه دقیق‌ترین اعداد را به دست آورید، آخرین گزارش‌های مربوط به صنعت را باید  بررسی کنید و از متخصصین در این راه نظر بخواهید و کمک بگیرید.

تقاضای بازار: این نشان می‌دهد که یک مصرف‌کننده چه میزان از یک محصول یا خدمت را می‌خواهد خریداری کند و چقدر حاضر است برای آن  هزینه بدهد. برای تعیین تقاضای بازار در یک تحلیل، اول باید یک تحقیق کامل در مورد رفتار مصرف‌کننده، ترجیحاتی که دارد و نحوه‌ی خریدش مرتبط با محصول یا خدمتتون انجام بدید. از ابزارهایی مثل نظرسنجی، تحلیل SEO و مصاحبه برای جمع‌آوری داده‌ها در مورد میزان علاقه مشتری‌های احتمالی و تمایلشون به پرداخت استفاده کنید و قیمت‌ها و محصولات رقبا رو هم بررسی کنید.

روندهای بازار: این روند نشان میدهد که قیمت یک محصول یا خدمت به چه سمتی پیش میرود به سمت بالا یا پایین است. برای شناسایی یک روند در بازار، تحولات صنعت، رفتار مصرف‌کننده و پیشرفت‌های فناوری را به مرور زمان زیر نظر بگیرید. گزارش‌های صنعت و تحلیل‌های متخصصین را باید بررسی کنید تا حرکت‌های بزرگتر بازار و پیش‌بینی‌های آینده را درک کنید. این مشاهدات را خلاصه کنید و آنها را در طرح خود اعمال کنید تا روند بازار را بدست آورید.

بخش‌های بازار: بازار بزرگتر شامل گروه‌های خاصی هست که بر اساس ویژگی‌های مشترک دسته‌بندی می‌شوند. به‌طور کلی، چهار نوع بخش بازار وجود دارد: به جغرافیایی، جمعیت‌شناختی، روان‌شناختی و رفتاری تقسیم می‌شوند. در طرح بازاریابی خود، به‌طور کامل توضیح دهید که چگونه قصد دارید هر بخش را با استراتژی‌های خاص و ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود هدف قرار دهید.

 این رویکرد هدفمند ارتباط مؤثرتر با هر بخش را تضمین می‌کند.

۳. تعیین اهداف (به کجا می‌خواهیم برسیم؟)

اگر ندانیم مقصد کجاست، نمی‌توانیم مسیر را درست برنامه‌ریزی کنیم. باز هم اشاره میکنم چون همانقدر مهم است: اهداف باید کاملاً شفاف و قابل اندازه‌گیری باشند، نه فقط جملات انگیزشی.

اما چگونه اهداف دقیق تعیین کنیم؟ اینجاست فرمول SMART به دادمان میرسد.

 مشخص (Specific): مثلاً «افزایش ۳۰٪ فروش در ۶ ماه آینده»

 قابل اندازه‌گیری (Measurable): یعنی بشود سنجید که چقدر از هدف را محقق کرده‌ایم.

 دست‌یافتنی (Achievable): هدف باید واقع‌بینانه باشد، نه این‌که بگویی «فروش را در یک ماه ۱۰ برابر می‌کنیم!»

 مرتبط (Relevant): هدف باید در راستای کسب‌وکار باشد.

 زمان‌بندی‌شده (Time-bound): باید یک بازه زمانی مشخص برای رسیدن به هدف داشته باشی.

اهداف اسمارت
smart goal setting concept

دو نکته مهم:

  1. اولویت‌بندی کنیم: همه کسب‌وکارها صدها ایده و مسیر برای رشد دارند، اما همه این مسیرها ارزش پیمودن ندارند. باید بر اساس منابع، شرایط بازار، و مزیت رقابتی تان تصمیم بگیرید که کدام هدف ارزش سرمایه‌گذاری دارد.
  2. واقع‌بین باش، اما بزدل نباش! این یک مرز باریک است. مثلاً اگر الان ماهانه ۱۰۰ مشتری داری، افزایش آن به ۱۰۰ هزار مشتری در سه ماه قطعاً غیرممکن است. اما اگر بگویی «می‌خواهیم طی یک سال فقط ۱۰٪ رشد کنیم»، داری خودت را دست‌کم می‌گیری. هدف باید کمی چالش‌برانگیز، اما دست‌یافتنی باشد.

۴. استراتژی‌های بازاریابی (چطور به هدف برسیم؟)

حالا که فهمیدیم کجا هستیم، مشتریان ما چه کسانی هستند و چه اهدافی داریم، باید مشخص کنیم چگونه قرار است به این اهداف برسیم. اما استراتژی نباید با تاکتیک اشتباه گرفته شود. استراتژی، مسیر کلی است. مثل این که بگویی «ما قرار است روی بازاریابی محتوا تمرکز کنیم.»؛ از طرفی دیگر تاکتیک، جزئیات اجرایی است. مثلاً بگویی «هر هفته یک ویدیو در یوتیوب منتشر می‌کنیم و مقالات سئو‌شده در وبلاگ می‌گذاریم.»

انتخاب استراتژی درست = انتخاب مسیر درست

تصور کنید که می‌خواهید از تهران به مشهد بروید. در اینجا چند گزینه پیش رو دارید:

  • می‌توانید با هواپیما بروید (پرسرعت اما گران).
  • می‌توانید با قطار بروید (ایمن اما کندتر).
  • می‌توانید با اتوبوس بروید (ارزان اما خسته‌کننده).

در بازاریابی هم انتخاب استراتژی بسته به محصول، مخاطب هدف و منابع موجود متفاوت هستند. یکی از روش‌های رایج برای انتخاب استراتژی مناسب، استفاده از مدل 4P در آمیخته بازاریابی است:

محصول (Product):

  • چه ارزشی برای مشتری ایجاد می‌کند؟
  • چه تفاوتی با محصولات رقبا دارد؟

قیمت (Price):

  • قیمت محصول چقدر باید باشد تا مشتریان را جذب کند؟
  • آیا تخفیف یا پروموشن می‌تواند بر تصمیم خرید تأثیر بگذارد؟

تبلیغات (Promotion):

  • از چه کانال‌های تبلیغاتی باید استفاده شود؟ (اینستاگرام، گوگل، تبلیغات محیطی و…)
  • بهترین روش برای آگاهی‌بخشی به مشتریان چیست؟

توزیع (Place):

  • محصول از چه کانال‌هایی در اختیار مشتری قرار می‌گیرد؟ (فروش آنلاین، فروشگاه فیزیکی و…)

4P کسب و کار خود را تعیین کردید؟ عالی!

حالا با یک نقشه شفاف از موقعیت خودتان و مشتریانتان روبه‌رو هستید. اینجا دقیقاً همان نقطه‌ای است که 4P، یعنی محصول، قیمت، مکان و ترویج، از ابزارهای خام به اهرم‌های استراتژیک تبدیل می‌شوند.

ابتدا باید با دید استراتژیک به این چهار مؤلفه نگاه کنید و آنها را با اهداف کسب‌وکارتان هم‌راستا کنید.

مثلاً فرض کنید:

یک برند لوازم آرایشی دارید که بازار هدفش خانم‌های ۲۵ تا ۳۵ ساله با درآمد متوسط رو به بالاست. محصول شما باید دقیقاً نیازی را برآورده کند که رقبا از آن غافل‌اند؛ شاید یک کرم ضدآفتاب با فرمول خاص که پوست را مات نگه می‌دارد. (Product)

قیمت‌گذاری هم نباید صرفاً رقابتی باشد، بلکه باید ارزش واقعی محصول را به مشتری نشان دهد؛ مثلاً با یک بسته‌بندی شیک و اطلاع‌رسانی حرفه‌ای، قیمتی بالاتر از میانگین بازار توجیه‌پذیر می‌شود. (Price)

حالا مکان عرضه را در نظر بگیرید: اگر این قشر بیشتر آنلاین خرید می‌کنند، تمرکز روی یک وب‌سایت کاربرپسند و همکاری با پلتفرم‌های معتبر فروش آنلاین، مثل دیجی‌کالا، منطقی‌تر از پخش محصول در داروخانه‌های محلی است. (Place)

در نهایت، ترویج باید مستقیم به قلب مخاطب بزند؛ مثلاً کمپین اینستاگرامی با همکاری میکرواینفلوئنسرهایی که همین گروه سنی دنبالشان می‌کنند، نه تبلیغات پرهزینه و بی‌هدف در بیلبوردها. (Promotion)

۵. بودجه‌بندی (چقدر باید هزینه کنیم؟)

حتی بهترین استراتژی‌های بازاریابی هم بدون بودجه‌بندی دقیق شکست می‌خورند. باید مشخص کنی که برای هر کانال بازاریابی، چه میزان هزینه خواهی کرد.

سؤال‌های مهم در بودجه‌بندی:

  • چه مقدار بودجه برای تبلیغات در نظر گرفته‌ایم؟
  • چقدر برای تولید محتوا هزینه می‌کنیم؟
  • هزینه ابزارهای دیجیتال مارکتینگ پلن چقدر است؟

نکته: همیشه مقداری از بودجه را برای تست و آزمایش روش‌های جدید کنار بگذار. شاید تبلیغات بنری جواب ندهد، ولی تبلیغات ویدیویی باعث رشد فروش شود.

۶. اندازه‌گیری عملکرد (آیا داریم موفق می‌شویم؟)

یک مارکتینگ پلن بدون روش‌های سنجش عملکرد، بی‌ارزش است. باید دقیقاً بدانیم که آیا استراتژی‌های ما جواب داده‌اند یا نه.

KPI (شاخص‌های کلیدی عملکرد) مهم برای سنجش موفقیت:

  • ROI (نرخ بازگشت سرمایه): آیا پولی که خرج تبلیغات کردیم، منجر به فروش شد؟
  • CTR (نرخ کلیک): چقدر از افراد روی تبلیغات کلیک کرده‌اند؟
  • Conversion Rate (نرخ تبدیل): چند درصد از بازدیدکنندگان سایت به مشتری تبدیل شده‌اند؟
  • Engagement Rate (نرخ تعامل): مثلا در شبکه‌های اجتماعی، چقدر تعامل داریم؟

اینجاست که داشتن دیدی باز موفقیت کمپین‌های شما رو تعیین میکند؛ اگر بعد از ۳ ماه دیدید که تبلیغات بنری در سایت‌های مختلف هیچ فروشی نداشته، ولی تبلیغات ویدیویی در اینستاگرام عالی جواب داده، باید بودجه را به سمت روش دوم ببرید.

برنامه بازاریابی در مقابل طرح کسب و کار


یک طرح کسب و کار به جزئیات نحوه عملکرد و عملکرد یک کسب و کار در کل آن می پردازد. طرح کسب و کار یک نقشه راه برای یک کسب و کار است. این شامل اهداف، ماموریت ها، ارزش ها، مالی و استراتژی هایی است که کسب و کار در عملیات روزمره و دستیابی به اهداف خود از آنها استفاده می کند.

یک طرح کسب و کار شامل یک خلاصه اجرایی، محصولات و خدمات فروخته شده، تجزیه و تحلیل بازاریابی، استراتژی بازاریابی، برنامه ریزی مالی و بودجه خواهد بود که فقط چند مورد را نام می برد.

همانطور که گفته شد، یک طرح تجاری شامل یک طرح بازاریابی است که بر ایجاد یک استراتژی بازاریابی در مورد چگونگی آگاهی مردم از محصول یا خدمات شرکت، نحوه دستیابی به بازار هدف و ایجاد فروش تمرکز دارد.

قالب طرح بازاریابی چیست؟


الگوی طرح بازاریابی سندی است که فرد می تواند از آن برای ایجاد یک طرح بازاریابی استفاده کند. الگوی طرح بازاریابی شامل تمام عناصر مهم و زبان های مختلف مورد نیاز با بخش های خالی خواهد بود. کاربر می تواند اطلاعات مربوط به کسب و کار خود را در قسمت های خالی درج کند تا در نهایت طرح بازاریابی خود را ایجاد کند.

خلاصه اجرایی در طرح بازاریابی چیست؟


خلاصه اجرایی یک برنامه بازاریابی یک نمای کلی از کل برنامه بازاریابی ارائه می دهد. خلاصه اجرایی شامل یافته های کلیدی تحقیقات بازار، اهداف شرکت، اهداف بازاریابی، مروری بر روندهای بازاریابی، شرح محصول یا خدمات در حال بازاریابی، اطلاعات مربوط به بازار هدف، و نحوه برنامه ریزی مالی برای برنامه ی بازاریابی.

استراتژی بازاریابی از بالا به پایین چیست؟


استراتژی بازاریابی از بالا به پایین یک استراتژی بازاریابی سنتی است. اینجاست که یک کسب‌وکار تعیین می‌کند که باید به چه کسی و چگونه بفروشد، و پایگاه مشتری تا حد زیادی منفعل است و به محض شنیدن آگهی تشویق می‌شود تا اقدامی انجام دهد. به عنوان مثال، یک استراتژی بازاریابی از بالا به پایین شامل تبلیغات در رادیو یا تلویزیون می شود. استراتژی های بازاریابی از بالا به پایین معمولا توسط مدیران یک شرکت تعیین می شود. معمولاً شامل آنچه یک شرکت می خواهد انجام دهد و سپس تعیین راهی برای انجام آن است.

استراتژی بازاریابی پایین به بالا چیست؟


یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا بر کشف یک استراتژی قابل اجرا و سپس ایجاد آن استراتژی برای ایجاد یک کمپین تبلیغاتی تاثیرگذار تمرکز دارد. مصرف کننده امروزی می خواهد با یک محصول یا خدمات به شیوه ای معنادار ارتباط برقرار کند و یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا برای این امر مناسب تر است. یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا باید بر بازار هدف و چگونگی بهتر ایجاد ارزش برای آنها تمرکز کند.

 

نظر بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *