مدیریت استراتژیک چیست و چرا مهم است؟
یک کسب و کار بدون اهداف و اهداف بلندمدت برای تعیین جهت شرکت، تمرکز تلاش ها و کسب مزیت رقابتی تلاش خواهد کرد. برای تعیین و دستیابی به این اهداف، مهم است که بدانیم مدیریت استراتژیک چیست و چگونه آن را اجرا کنیم.
مدیریت استراتژیک توانایی یک سازمان برای تدوین و اجرای اهداف و ابتکارات عمده از طرف سهامداران خود است که ممکن است شامل سهامداران، مدیران اجرایی، کارکنان، مشتریان، جوامع و تامین کنندگان باشد.
اگرچه تعیین اهداف ممکن است کار ساده ای به نظر برسد، اما مطمئناً اینطور نیست. اغلب، ذینفعان، اولویت های رقابتی دارند و باید همه را در نظر بگیرند، در حالی که از سودآوری و موفقیت شرکت نیز اطمینان حاصل کنند. به همین دلیل، کسانی که مدیریت استراتژیک را در یک تجارت انجام می دهند، باید دارای تخصص مدیریت استراتژیک باشند.
با مدیریت استراتژیک موثر، سازمان ها می توانند پیشرفت کنند.
به زبان ساده، مدیریت استراتژیک مدیریت منابع یک شرکت برای دستیابی موفقیت آمیز به اهداف و مقاصد آن است. این یک برنامه اقدام برای اطمینان از تحقق اهداف عملکرد و ادامه رشد کسب و کار است. مدیریت استراتژیک با تدوین برنامهها و سیاستها برای دستیابی به اهداف و تخصیص منابع برای اجرای برنامهها، جهت کلی را فراهم میکند. در نهایت، مدیریت استراتژیک برای سازمانها وجود دارد که بتوانند مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود کسب کنند.
مفهوم مدیریت استراتژیک ریشه در تئوری اقتصادی دهه 1950 مبتنی بر رویکردهای صنعتی – سازمانی دارد. پیتر دراکر، پدر مدیریت مدرن، معتقد بود که تعیین اهداف و نظارت بر رشد شرکت باید در کل سازمان از بالا تا پایین نفوذ کند.
کوچک یا بزرگ بودن یک سازمان در مورد مدیریت استراتژیک بی اهمیت است. حتی کوچکترین شرکتها نیز باید بدانند که چقدر در صنعت خود مؤثر هستند و اقدامات مناسب را برای دستیابی به نتیجه دلخواه خود برای آینده انجام دهند.
مدیریت استراتژیک از منظر مالی و غیر مالی برای سازمان ها با هر اندازه ای مهم است.
مدیریت استراتژیک در سازمان ها مهم است زیرا:
مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا تفکر کوتاه مدت را پشت سر بگذارد و آینده شرکت را استراتژی کند
مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا مسئولیت های خود را انجام دهد (به ویژه اگر یک شرکت بورسی باشد)، از جمله تعهدات نظارتی و گزارشگری.
مدیریت استراتژیک به سازمان کمک میکند تا پیشرفت خود را در برابر برنامههای بلندمدت (برخلاف برنامهریزی استراتژیک که عموماً به عنوان یک برنامه یکبار مصرف در نظر گرفته میشود) ایجاد و نظارت کند و در نتیجه کارایی عملیاتی و سودآوری بیشتری را به همراه دارد.
در بازاری که محیط های کاری به طور مداوم از طریق نوآوری های فناورانه مختل می شوند، مدیریت استراتژیک می تواند کلیدی برای ارائه یک نتیجه ثابت باشد.
مدیران شرکت با درک قوی از محصولات یا خدمات سازمان خود و دیدگاهی عمیق از آنچه رقبای اصلی آنها در آینده انجام خواهند داد، می توانند تصمیمات تجاری به موقع را پیش بینی و برنامه ریزی کنند. همچنین به این معنی است که آنها می توانند برای فرصت های آینده و خطرات احتمالی آماده شوند.
توسعه چشم انداز استراتژیک مستلزم درک روندهای جهانی، چشم انداز رقابتی و انتظارات ذینفعان است. هنگامی که یک شرکت می داند ماموریت خود چیست، می توان منابع مناسب را برای دستیابی به آن برنامه تخصیص داد. از طریق تصمیم گیری استراتژیک و تعهد به برنامه ریزی استراتژیک، سازمان ها می توانند موقعیت رقابتی بلندمدت خود را تقویت کنند.
جدا از منافع مالی، مدیریت استراتژیک می تواند انگیزه محل کار را نیز افزایش دهد. تعیین اهداف مؤثر برای کارکنان و مشارکت دادن آنها در اهداف سازمانی می تواند عملکرد کلی را بهبود بخشد.
مطالعات نشان میدهد که با همسو شدن اهداف، عملکرد کارکنان و کسبوکار افزایش چشمگیری پیدا میکند.
با این حال، تنها ایجاد و اجرای یک برنامه مدیریت استراتژیک کافی نیست. شرکت هایی که به طور مستمر نتایج رویکرد استراتژیک خود را اندازه گیری و بررسی می کنند، احتمال موفقیت بیشتری دارند و عملکرد مالی بهبود یافته را مشاهده می کنند. شرکتهایی که ارزیابی میکنند که آیا طبق نقشه شرکت خود عمل میکنند یا خیر، میتوانند به نیروهای بازار که به سرعت در حال تغییر هستند پاسخ دهند. آنها می توانند شرکت را در مسیر استراتژیک که قبلاً ترسیم کرده اند حرکت دهند.
کسب و کارها باید بدانند مدیریت استراتژیک چیست و چگونه آن را پیاده سازی کنند. مراحل مختلفی در فرآیند مدیریت استراتژیک وجود دارد که سازمان ها می توانند برای اجرای استراتژی ها دنبال کنند.
مرحله 1: هدف استراتژیک
اجرای موفقیت آمیز مدیریت استراتژیک با هدف استراتژیک شروع می شود: تعریف اهداف سازمانی و استفاده از آنها به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد و پیشرفت.
چشم انداز و جهت یک سازمان باید مشخص، قابل اجرا و قابل اندازه گیری باشد. این نقطه ای است که در آن شرکت ها تمرکز تجاری آینده خود را ترسیم می کنند – چه سودآوری، ثروت سهامداران یا رهبری بازار.
مرحله 2: شکل گیری استراتژی
مرحله بعدی شامل تدوین یک استراتژی است و این نیاز به بررسی سلامت شرکت از طریق تجزیه و تحلیل SWOT دارد. اینجا جایی است که شرکتها خود را از نظر قانونی بررسی میکنند و به محیطی که در آن فعالیت میکنند نگاه میکنند: داخلی و خارجی. این تحلیل استراتژیک بر نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای شرکت تمرکز دارد. از طریق این فرآیند، یک سازمان می تواند تعیین کند که چه کاری را بهتر از رقبا انجام می دهد، چه چیزی را باید بهبود بخشد و رقبای خود چه مزایایی دارند. سپس این به آنها کمک می کند تا ایده هایی را در مورد چگونگی پیشی گرفتن از رقبا و پاسخ به شرایط متغیر بازار ایجاد کنند.
مرحله شکلگیری استراتژی همچنین جایی است که شرکتها تعیین میکنند کجا هستند و کجا میخواهند باشند. هنگامی که ارزیابی انجام شد، زمان اجرای استراتژی فرا می رسد.
مرحله 3: اجرای استراتژی
طرح سازمانی شروع خوبی برای مدیریت استراتژیک است، اما باید عملی شود. برای اطمینان از بقا، رشد و توسعه یک شرکت، استراتژی ها باید در عمل اعمال شوند. تخمین زده می شود که بیش از 60 درصد از استراتژی ها با موفقیت اجرا نمی شوند. موفقیت مستلزم:
توسعه ساختارها و سیستم ها
تخصیص منابع
نظارت بر مدیریت تغییر
توسعه استراتژی های مدیریت ریسک
توسعه فرآیندهای تصمیم گیری
توسعه قابلیت های مدیریت پروژه
تقویت قابلیت های رقابتی
استراتژی های ارتباطی
مدیریت منابع انسانی با همسو کردن نقش های فردی با اهداف عملکرد
عملکرد پاداش دهنده است.
اجرای برنامههای استراتژیک به سازمانها اجازه میدهد تا فرصتهای جدید را کشف کنند و تمام جنبههای یک شرکت: افراد، استراتژی و عملیات را در یک راستا قرار دهند.
مرحله 4: ارزیابی استراتژی
مرحله نهایی مدیریت استراتژیک، تجزیه و تحلیل و ارزیابی نتایج به دست آمده از طریق فرآیند استراتژیک است. با اندازهگیری عملکرد یک استراتژی سازمانی، شرکتها میتوانند تصمیم بگیرند که آیا در مسیر باقی بمانند، اقدامات را اصلاح کنند یا با شرایط متغیر بازار سازگار شوند. این یک فرآیند مداوم است که به سازمانها اجازه میدهد تا معیارهای عملکرد را بررسی کرده و در صورت لزوم مداخلاتی را انجام دهند.
ارزیابی برنامه استراتژیک تصویری از شکست های احتمالی و اینکه آیا تغییر جهت در چشم انداز کلی شرکت مورد نیاز است یا خیر را ارائه می دهد. برای شرکت ها مهم است که به طور دوره ای استراتژی خود را بررسی کنند و تعیین کنند که چه چیزی کار می کند.
برای موفقیت، هر شرکتی نیاز به پیاده سازی مدیریت استراتژیک دارد.
این بسته به شرکت، می تواند بسیار متفاوت به نظر برسد.
در اینجا دو مثال از مدیریت استراتژیک موثر آورده شده است.
تسلا
تسلا، برند خودروهای الکتریکی ایلان ماسک، نمونه ای از مدیریت استراتژیک منحصر به فرد و پرخطر است.
برای موفقیت در صنعت خودرو، ارائه خدمات به بازار انبوه و مصرف کنندگان کم هزینه ضروری است. به عنوان مثال، مشتریان معمولاً خودروهایی می خواهند که قیمت آنها کمتر از 45351 دلار استرالیا باشد. با این حال، تسلا با استفاده از یک استراتژی بلند مدت موفق شده است، ابتدا یک خودروی گران قیمت بسازد.
تسلا با سرمایه گذاری در ساخت خودروهای برقی گران قیمت و ایجاد یک برند رشک برانگیز، به یکی از شناخته شده ترین شرکت های جهان تبدیل شده است.
Airbnb
ضرب المثل استارتاپ ها این است که «همه چیز باید مقیاس پذیر باشد». با این حال، از طریق مدیریت استراتژیک هوشمندانه، Airbnb ثابت کرد که این نیازی به درستی ندارد – حداقل در ابتدا.
Airbnb از زمانی شروع کرد که بنیانگذاران آن تصمیم گرفتند چند تشک در خانه های خود اجاره کنند. این یک مفهوم مناسب به نظر می رسید، بنابراین آنها یک پلت فرم برای دیگران ایجاد کردند تا همین کار را انجام دهند.
در ابتدا رزروهای زیادی وجود نداشت. کسانی که اتاقهای اضافی را فهرست کرده بودند، عکسهای غیرجذابی میگرفتند و این به این معنی بود که مشتریان کافی را جذب نمیکردند.
بنیانگذاران Airbnb اقدام غیرمعمولی را انجام دادند و با میزبانان تماس گرفتند و از آنها پرسیدند که آیا می توانند از دوربین خود برای گرفتن عکس های حرفه ای استفاده کنند.
اگرچه این راه حل مطمئناً پایدار یا مقیاس پذیر نبود، اما کار کرد. آن چند لیست اول که به خوبی عکاسی شده بودند منجر به افزایش قابل ملاحظه کشش شدند.
اما مهارت های مورد نیاز برای مدیریت استراتژیک موفق چیست؟
مدیران و رهبران شرکت ها باید مهارتهای مناسب را برای اثربخشی کسب و کارشان توسعه دهند. به هر حال، این موضوع در مورد تصمیم گیری های کلیدی، غلبه بر موانع و استفاده از فرصت ها است.
برخی از این مهارت ها عبارتند از:
تجزیه و تحلیل. رهبران استراتژیک باید بتوانند شرایط و متغیرهای پیچیده را هنگام تصمیم گیری و ایجاد استراتژی درک کنند.
رهبری. رهبران استراتژیک باید بدانند که چگونه به طور موثر تیم های خود را مدیریت کنند و بهترین ها را در کارمندان خود به نمایش بگذارند.
ارتباط. رهبران استراتژیک باید با ذینفعان و کارکنان درگیر شوند تا راهبردهای مشخص شده خود را تسهیل کنند.
تطبیق پذیری. رهبران استراتژیک باید در توسعه شخصی و حرفه ای مستمر شرکت کنند و خود و تیم هایشان را به چالش بکشند تا پیشرفت کنند.
مدیریت استراتژیک: کمک به شرکت ها برای موفقیت
کسبوکارها در هر اندازه به رهبرانی نیاز دارند که درک کنند چگونه مدیریت، رهبری و استراتژیهای موفقیتآمیز داشته باشند تا اطمینان حاصل کنند که سازمانهایشان بهطور موثر تغییرات را مدیریت کرده و برای ذینفعان، در حال حاضر و در آینده ارائه میکنند.
اگر به دنبال یک حرفه مدیریت استراتژیک هستید، باید مطمئن شوید که مهارت های مدیریت استراتژیک را آموخته اید